مشخصات شعر

اتمام مأموریت

دگر از کربلا آن شور و غوغا برنمی‌خیزد

 از این صحرا به جز توفان غم‌ها برنمی‌خیزد

 

بیابان را سکوت غم به کام خود فرو برده

 صدایى جز خروش موج دریا برنمی‌خیزد

 

به جز بانگ دراى کاروانى کآید از کوفه

 دگر فریادى از دامان صحرا برنمی‌خیزد

 

چنان افتاده بر قبر شهید کربلا، جابر

 که پندارى به محشر هم از آنجا برنمی‌خیزد

 

ز سوز دل بگوید «یا حبیبی یا حسین» امّا

 نداى پاسخى از قبر مولا برنمی‌خیزد

 

به شوق روى اکبر آید از شام بلا لیلى

 ولى اکبر به استقبال لیلى برنمی‌خیزد

 

پس از انجام مأموریت از ره می‌رسد زینب

 چرا بهر تحیّت یک تن از جا برنمی‌خیزد

 

چنان کوبیده دشمن را به نطق آتشین خود

 که از خاک مذلّت تا به فردا برنمی‌خیزد

 

عجب دارم که بهر دیدن و دلجویى خواهر

 حسین بن على فرزند زهرا برنمی‌خیزد

 

اگر جسم «مؤیّد» خاک دشت کربلا گردد

ز غوغاى قیامت هم از آن جا برنمی‌خیزد

 

اتمام مأموریت

دگر از کربلا آن شور و غوغا برنمی‌خیزد

 از این صحرا به جز توفان غم‌ها برنمی‌خیزد

 

بیابان را سکوت غم به کام خود فرو برده

 صدایى جز خروش موج دریا برنمی‌خیزد

 

به جز بانگ دراى کاروانى کآید از کوفه

 دگر فریادى از دامان صحرا برنمی‌خیزد

 

چنان افتاده بر قبر شهید کربلا، جابر

 که پندارى به محشر هم از آنجا برنمی‌خیزد

 

ز سوز دل بگوید «یا حبیبی یا حسین» امّا

 نداى پاسخى از قبر مولا برنمی‌خیزد

 

به شوق روى اکبر آید از شام بلا لیلى

 ولى اکبر به استقبال لیلى برنمی‌خیزد

 

پس از انجام مأموریت از ره می‌رسد زینب

 چرا بهر تحیّت یک تن از جا برنمی‌خیزد

 

چنان کوبیده دشمن را به نطق آتشین خود

 که از خاک مذلّت تا به فردا برنمی‌خیزد

 

عجب دارم که بهر دیدن و دلجویى خواهر

 حسین بن على فرزند زهرا برنمی‌خیزد

 

اگر جسم «مؤیّد» خاک دشت کربلا گردد

ز غوغاى قیامت هم از آن جا برنمی‌خیزد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×