مشخصات شعر

سکینه و ذوالجناح

سکینه بانگ برآرد که: یا جواد ابى!

 سوار دشت بلا چرا نیاوردى؟

 

کجاست راکبت؟ اى ذوالجناح! بابم را

 چرا ز معرکه‌ی کربلا نیاوردى؟

 

میان این همه دشمن، نهادی‌اش تنها

 چه شد که شرط وفا را به جا نیاوردى؟

 

کس آب داد بر آن تشنه‌کام یا که نداد؟

 بر این سؤال، جوابى چرا نیاوردى؟

 

به غیر کاکل رنگین ز خون او دیگر

 چرا نشانه ز خون خدا نیاوردى؟

 

تو شیهه می‌زنى و سر به خاک می‌کوبى

 که آن ودیعه‌ی ما را به ما نیاوردى

 

«مؤیّدا»! تو مباش از عطاى ما محروم

اگر چه غیر گناه و خطا نیاوردى

 

سکینه و ذوالجناح

سکینه بانگ برآرد که: یا جواد ابى!

 سوار دشت بلا چرا نیاوردى؟

 

کجاست راکبت؟ اى ذوالجناح! بابم را

 چرا ز معرکه‌ی کربلا نیاوردى؟

 

میان این همه دشمن، نهادی‌اش تنها

 چه شد که شرط وفا را به جا نیاوردى؟

 

کس آب داد بر آن تشنه‌کام یا که نداد؟

 بر این سؤال، جوابى چرا نیاوردى؟

 

به غیر کاکل رنگین ز خون او دیگر

 چرا نشانه ز خون خدا نیاوردى؟

 

تو شیهه می‌زنى و سر به خاک می‌کوبى

 که آن ودیعه‌ی ما را به ما نیاوردى

 

«مؤیّدا»! تو مباش از عطاى ما محروم

اگر چه غیر گناه و خطا نیاوردى

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×