مشخصات شعر

شُکوه محرّم

محرّم آمد و بگْرفت غم، دل ما را

 غمى که شعله زد و سوخت حاصل ما را

 

زدند خیمه‌ی ماتم به کوچه کوچه‌ی شهر

 به درد و داغ نشاندند محفل ما را

 

محرّم است و عزاى حسین ز آن کردند

 سیاه‌پوش، حسینیّه‌ی دل ما را

 

شکست فُلک نجات و چهار موج بلا

 برآمد از یم و بگْرفت ساحل ما را

 

بگو به قافله سالار کاروان جنون

 ببر به بادیه‌ی عشق، محمل ما را

 

حسین! اى که شکوه محرّمت ابدى است!

 سرشته‌اند به آب غمت گل ما را

 

زیارتت بُوَد امّید ما ولى مشکل

 مگر که خویش کنى حلّ مشکل ما را

 

اگر چه دور بُوَد کربلا ولى سازد

نگاه لطف تو نزدیک، منزل ما را

 

 

شُکوه محرّم

محرّم آمد و بگْرفت غم، دل ما را

 غمى که شعله زد و سوخت حاصل ما را

 

زدند خیمه‌ی ماتم به کوچه کوچه‌ی شهر

 به درد و داغ نشاندند محفل ما را

 

محرّم است و عزاى حسین ز آن کردند

 سیاه‌پوش، حسینیّه‌ی دل ما را

 

شکست فُلک نجات و چهار موج بلا

 برآمد از یم و بگْرفت ساحل ما را

 

بگو به قافله سالار کاروان جنون

 ببر به بادیه‌ی عشق، محمل ما را

 

حسین! اى که شکوه محرّمت ابدى است!

 سرشته‌اند به آب غمت گل ما را

 

زیارتت بُوَد امّید ما ولى مشکل

 مگر که خویش کنى حلّ مشکل ما را

 

اگر چه دور بُوَد کربلا ولى سازد

نگاه لطف تو نزدیک، منزل ما را

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×