- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۹/۰۱
- بازدید: ۷۳۰
- شماره مطلب: ۴۸۱۰
-
چاپ
نام دشمن شکن
اى غریبى که تو را در دل عالم، وطن است!
هر کجا انجمنى هست ز داغت سخن است
انبیا را ز لب خشک تو دل، آب شده است
اولیا را سخن تشنگیات بر دهن است
بى کفن گر تن صد چاک تو بر خاک بماند
پرده پرده دل عشّاق تو را پیرهن است
تو کریمىّ و کریمان همه مسکین درت
تو حسینىّ و صفاتت حسن اندر حسن است
دشمنان سعى به خاموشى نورت دارند
بىخبر زین که همین نام تو دشمن شکن است
این حدیث است که در حشر بُوَد اهل بهشت
هر که را ذرّهاى از تربت تو در کفن است
دل هر ذرّه چو خورشید ز داغت سوزان
وز عطش در دل هر قطره، غمت موج زن است
پنج تن اشرف خلقند و فروغ تو، حسین!
نقطهی دایره مرحمت پنج تن است
سرِ دور از بدنت سرور سرها و هنوز
آفتاب، آینهی آن سر دور از بدن است
کشتهی اشکى و من اشکفشانم همه روز
ز آن که گفتند به زخم تو دوا، اشک من است
چون «مؤیّد» به تو من انس گرفتم آنسان
که مرا نام تو در هر نفس و هر سخن است
-
نخل دین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
-
تجسّم غربت
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش
بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش
سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت
گواه بر سخنم تربت امامانش
-
لطف بى کرانه
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
-
ساقۀ عرش
سرچشمۀ خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
نام دشمن شکن
اى غریبى که تو را در دل عالم، وطن است!
هر کجا انجمنى هست ز داغت سخن است
انبیا را ز لب خشک تو دل، آب شده است
اولیا را سخن تشنگیات بر دهن است
بى کفن گر تن صد چاک تو بر خاک بماند
پرده پرده دل عشّاق تو را پیرهن است
تو کریمىّ و کریمان همه مسکین درت
تو حسینىّ و صفاتت حسن اندر حسن است
دشمنان سعى به خاموشى نورت دارند
بىخبر زین که همین نام تو دشمن شکن است
این حدیث است که در حشر بُوَد اهل بهشت
هر که را ذرّهاى از تربت تو در کفن است
دل هر ذرّه چو خورشید ز داغت سوزان
وز عطش در دل هر قطره، غمت موج زن است
پنج تن اشرف خلقند و فروغ تو، حسین!
نقطهی دایره مرحمت پنج تن است
سرِ دور از بدنت سرور سرها و هنوز
آفتاب، آینهی آن سر دور از بدن است
کشتهی اشکى و من اشکفشانم همه روز
ز آن که گفتند به زخم تو دوا، اشک من است
چون «مؤیّد» به تو من انس گرفتم آنسان
که مرا نام تو در هر نفس و هر سخن است