- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۹/۰۳
- بازدید: ۸۰۷
- شماره مطلب: ۴۷۳۵
-
چاپ
عید جدید
شامیان! شام چرا شهر تماشا شده است؟
یا مگر عید جدیدی است که پیدا شده است؟
چه هیاهوست خدایا! درِ دروازهی شام؟
بر ورود چه کس این گونه مهیّا شده است
هست جانسوزتر از واقعهی کرببلا
کربلایی که در این شهر، سرِ پا شده است
کربلا شاهد تنهای شهیدان بوده است
شام، سرگرم پذیرایی سرها شده است
وای از آن روز که با شور و شعف بعد سه روز
درِ دروازه به روی اُسرا وا شده است
از سرِ غرقه به خون است هلالش کآن جا
عید از کشتن ذرّیّهی زهرا شده است
پای سرها سرِ بازار ز هر بام و دری
هدف تیر نظر، زینب کبری شده است
مرد این قافله سجّاد بُوَد در زنجیر
سنگباران، گهر مخزن طاها شده است
آید از هر طرفی آتش و خاکستر و سنگ
تب بیمار به این گونه مداوا شده است
کودکان در بر زینب همه جمعند که او
سپر هر یکی از حملهی اعدا شده است
گه به سر دست نهد، گاه به بازو از درد
دختری خسته که محو سر بابا شده است
شامیان این سر خونین که به او سنگ زنید
آفتابی است که اینسان متجلّی شده است
این عزیز دل زهراست که لبتشنه شهید
با دل سوخته در بین دو دریا شده است
-
نخل دین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
-
تجسّم غربت
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش
بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش
سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت
گواه بر سخنم تربت امامانش
-
لطف بى کرانه
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
-
ساقۀ عرش
سرچشمۀ خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
عید جدید
شامیان! شام چرا شهر تماشا شده است؟
یا مگر عید جدیدی است که پیدا شده است؟
چه هیاهوست خدایا! درِ دروازهی شام؟
بر ورود چه کس این گونه مهیّا شده است
هست جانسوزتر از واقعهی کرببلا
کربلایی که در این شهر، سرِ پا شده است
کربلا شاهد تنهای شهیدان بوده است
شام، سرگرم پذیرایی سرها شده است
وای از آن روز که با شور و شعف بعد سه روز
درِ دروازه به روی اُسرا وا شده است
از سرِ غرقه به خون است هلالش کآن جا
عید از کشتن ذرّیّهی زهرا شده است
پای سرها سرِ بازار ز هر بام و دری
هدف تیر نظر، زینب کبری شده است
مرد این قافله سجّاد بُوَد در زنجیر
سنگباران، گهر مخزن طاها شده است
آید از هر طرفی آتش و خاکستر و سنگ
تب بیمار به این گونه مداوا شده است
کودکان در بر زینب همه جمعند که او
سپر هر یکی از حملهی اعدا شده است
گه به سر دست نهد، گاه به بازو از درد
دختری خسته که محو سر بابا شده است
شامیان این سر خونین که به او سنگ زنید
آفتابی است که اینسان متجلّی شده است
این عزیز دل زهراست که لبتشنه شهید
با دل سوخته در بین دو دریا شده است