- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۹
- بازدید: ۲۲۸۱
- شماره مطلب: ۴۶۴۸
-
چاپ
عارض رنگین
در رجز میگفت: هستم ابن قین
میزنم شمشیر در راه حسین
این حسین، سبط رسول اکرم است
خود خدا را زیب عرش اعظم است
کاش! روحم قابل قسمت بدی
اندر این شدّت، دو قسمت میشدی
میفشاندم نیمی اندر راه دوست
نیم دیگر بود در درگاه دوست
حملهها آورد و در هر حملهای
بر زمین انداخت ز ایشان جملهای
عاقبت با ضرب تیغ خصم دون
شد شهید و از فرس شد سرنگون
الغرض؛ با صد شرف زین کهنهدیر
رَخت بست و سوی رضوان شد «زهیر»
شه چو آمد بر سر بالین او
دید در خون، عارض رنگین او
کرد در حقّش دعا، گفت: ای زهیر!
حق نگرداند دمی دورت ز خیر!
قاتلت را لعن فرماید خدا!
رحمت خود دارد از ایشان، جدا!
-
مصحف
شاه دین را بود در درج خیام
گوهری رخشنده، عبدالله ناممهر خاصی بین این طفل و شه است
کنیتش زین رو ابوعبداللَّه است -
مصحف
شاه دین را بود در درج خیام
گوهری رخشنده، عبدالله نام
مهر خاصی بین این طفل و شه است
کنیتش زین رو ابوعبداللَّه است
-
پیام محبوب
در ره عشق، عجب شهرت و نامی دارم
هر دم از جانب محبوب، پیامی دارم
داستانی است مرا بر سر هر رهگذری
بر سر هر گذری، شورش عامی دارم
-
عزای پدر
آتش دشمن چو خیمهگاه بگیرد
دامن هر طفل بیگناه بگیرد
آه یتیمان ز قلب زار برآید
آینهی چرخ، دود آه بگیرد
عارض رنگین
در رجز میگفت: هستم ابن قین
میزنم شمشیر در راه حسین
این حسین، سبط رسول اکرم است
خود خدا را زیب عرش اعظم است
کاش! روحم قابل قسمت بدی
اندر این شدّت، دو قسمت میشدی
میفشاندم نیمی اندر راه دوست
نیم دیگر بود در درگاه دوست
حملهها آورد و در هر حملهای
بر زمین انداخت ز ایشان جملهای
عاقبت با ضرب تیغ خصم دون
شد شهید و از فرس شد سرنگون
الغرض؛ با صد شرف زین کهنهدیر
رَخت بست و سوی رضوان شد «زهیر»
شه چو آمد بر سر بالین او
دید در خون، عارض رنگین او
کرد در حقّش دعا، گفت: ای زهیر!
حق نگرداند دمی دورت ز خیر!
قاتلت را لعن فرماید خدا!
رحمت خود دارد از ایشان، جدا!