مشخصات شعر

فصل ظهور

با هلال ماه غم، هم‌صحبتم

روضه‌خوان فصل آه و غربتم

 

ابرِ بارانی شده چشم ترم

شال غم آورده با خود مادرم

 

شال مشکی، روی دوشم جا گرفت

واژه‌هایم رنگ عاشورا گرفت

 

باز آه و ناله و غم، باب شد

باز حرف تشنگیّ و آب شد

 

حرف آب و سینه‌ی بی‌تاب ما

حرف تنها ماندن ارباب ما

 

ای غلامی‌ّات مرا عزّت، حسین!

کربلایت بهتر از جنّت، حسین!

 

جز تولّایت ندارم توشه‌ای

ساختم در سینه‌ام شش‌گوشه‌ای

 

دل، پُلی تا کربلایت می‌زند

قلب من با روضه‌هایت می‌زند

 

ثروت هفت آسمان، مال من است

حال که فرزند من، سینه‌زن است

 

این محرّم، شور خواهم با شعور

با حضوری ناب در فصل ظهور

 

طالب خون شهید بی‌کفن!

«العجل»، آقای ما! یابن‌الحسن!

فصل ظهور

با هلال ماه غم، هم‌صحبتم

روضه‌خوان فصل آه و غربتم

 

ابرِ بارانی شده چشم ترم

شال غم آورده با خود مادرم

 

شال مشکی، روی دوشم جا گرفت

واژه‌هایم رنگ عاشورا گرفت

 

باز آه و ناله و غم، باب شد

باز حرف تشنگیّ و آب شد

 

حرف آب و سینه‌ی بی‌تاب ما

حرف تنها ماندن ارباب ما

 

ای غلامی‌ّات مرا عزّت، حسین!

کربلایت بهتر از جنّت، حسین!

 

جز تولّایت ندارم توشه‌ای

ساختم در سینه‌ام شش‌گوشه‌ای

 

دل، پُلی تا کربلایت می‌زند

قلب من با روضه‌هایت می‌زند

 

ثروت هفت آسمان، مال من است

حال که فرزند من، سینه‌زن است

 

این محرّم، شور خواهم با شعور

با حضوری ناب در فصل ظهور

 

طالب خون شهید بی‌کفن!

«العجل»، آقای ما! یابن‌الحسن!

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×