مشخصات شعر

آرزوها

ای قلم! امشب به یاریّ‌ام شتاب

تا سرایم مدح شه‌بانو، «رباب»

 

آه! ای بانوی عشق‌آموخته!

حاصلت یک روز و یک‌جا سوخته!

 

ای قدم بگْذاشته در راه عشق!

سر فرود آورده بر درگاه عشق!

 

ای وفاداری شده شرمنده‌ات!

عشق گردیده است از جان، بنده‌ات

 

دوست می‌دارد شه لب‌تشنگان

خانه‌ای را که تویی بانوی آن

 

روزگاری را که ماندی کربلا

در همان صحرای پُر کرب و بلا،

 

کس ندارد یاد بر سر، سایه‌ات

عالمی اکنون بُوَد در سایه‌ات

 

کیستی تو؟ کیستی تو؟ کیستی؟

تا دم آخر، حسینی زیستی

 

شهر شام و بزم عام و تشت زر

رأس شاه دین در آن بُد جلوه‌گر

 

ناله‌های «وا‌حسینا» بر زدی

گریه‌ها سر دادی و بر سر زدی

 

گفتی: ای آرام جان! نور دو عین!

کی فراموشم شود یادت؟ حسین!

 

داغ اصغر بر دلت، آذر فشانْد

هستی‌ات را در شرار غم نشانْد

 

من چه گویم که چه در سر داشتی؟

آرزوها بهر اصغر داشتی

 

با دلی پُر درد و قلبی چاک‌چاک

دفن کردی آرزویت را به خاک

آرزوها

ای قلم! امشب به یاریّ‌ام شتاب

تا سرایم مدح شه‌بانو، «رباب»

 

آه! ای بانوی عشق‌آموخته!

حاصلت یک روز و یک‌جا سوخته!

 

ای قدم بگْذاشته در راه عشق!

سر فرود آورده بر درگاه عشق!

 

ای وفاداری شده شرمنده‌ات!

عشق گردیده است از جان، بنده‌ات

 

دوست می‌دارد شه لب‌تشنگان

خانه‌ای را که تویی بانوی آن

 

روزگاری را که ماندی کربلا

در همان صحرای پُر کرب و بلا،

 

کس ندارد یاد بر سر، سایه‌ات

عالمی اکنون بُوَد در سایه‌ات

 

کیستی تو؟ کیستی تو؟ کیستی؟

تا دم آخر، حسینی زیستی

 

شهر شام و بزم عام و تشت زر

رأس شاه دین در آن بُد جلوه‌گر

 

ناله‌های «وا‌حسینا» بر زدی

گریه‌ها سر دادی و بر سر زدی

 

گفتی: ای آرام جان! نور دو عین!

کی فراموشم شود یادت؟ حسین!

 

داغ اصغر بر دلت، آذر فشانْد

هستی‌ات را در شرار غم نشانْد

 

من چه گویم که چه در سر داشتی؟

آرزوها بهر اصغر داشتی

 

با دلی پُر درد و قلبی چاک‌چاک

دفن کردی آرزویت را به خاک

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×