- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۵
- بازدید: ۱۶۳۵
- شماره مطلب: ۴۵۱۶
-
چاپ
ضریح اطهر
چون بدان وادی رسیدند آن گروه
گلشنی دیدند با فرّ و شکوه
عشق بر پا کرده این خرگاه را
کرده روشن، آفتاب و ماه را
گر نبودی عشق، خرگاهی نبود
آفتاب و چرخی و ماهی نبود
مصطفی را عشق بر سر، تاج داد
سیر نُه اقلیم در معراج داد
مرتضی را عشق، عینالله کرد
بُرد و بر تخت ولایت، شاه کرد
از هوس تا عشق منزلها بُوَد
این در «ادنی» وآن در «اَو اَدنی» بُوَد
نیمروزی عشق آمد بر ملا
کرد بر پا داستان کربلا
الغرض؛ خواهی ببینی کار عشق
رو تماشا کن دمی بازار عشق
قصّه بگْذارم که آن سرگشتگان
آمدند از بهر دفن کشتگان
اندر آن وادی چو رحل انداختند
خود قبوری در زمین پرداختند
جمع آوردند آن اجساد پاک
شرحهشرحه، پارهپاره، چاکچاک
هرکجا بشْکافتندی زآن تراب
از ترابش خاست بوی مشک ناب
پیکری کاو زیب عرش اکبر است
اندر آنجا کش ضریح اطهر است،
در کفن پیچیده، مدفون داشتند
هم علاماتی بر آن بگْذاشتند
اکبرش را نیز نزد پای او
نزد پای فرقدان فرسای او،
دفن بنْمودند در دشت محن
سایرین را نزد پای بوالحسن
غیر عبّاس آنکه دورش مرقد است
بر طریق غاضریّه، مشهد است
کعبهای تأسیس شد در کربلا
کز صفا شد، قبلهی اهل ولا
-
مصحف
شاه دین را بود در درج خیام
گوهری رخشنده، عبدالله ناممهر خاصی بین این طفل و شه است
کنیتش زین رو ابوعبداللَّه است -
مصحف
شاه دین را بود در درج خیام
گوهری رخشنده، عبدالله نام
مهر خاصی بین این طفل و شه است
کنیتش زین رو ابوعبداللَّه است
-
پیام محبوب
در ره عشق، عجب شهرت و نامی دارم
هر دم از جانب محبوب، پیامی دارم
داستانی است مرا بر سر هر رهگذری
بر سر هر گذری، شورش عامی دارم
-
عزای پدر
آتش دشمن چو خیمهگاه بگیرد
دامن هر طفل بیگناه بگیرد
آه یتیمان ز قلب زار برآید
آینهی چرخ، دود آه بگیرد
ضریح اطهر
چون بدان وادی رسیدند آن گروه
گلشنی دیدند با فرّ و شکوه
عشق بر پا کرده این خرگاه را
کرده روشن، آفتاب و ماه را
گر نبودی عشق، خرگاهی نبود
آفتاب و چرخی و ماهی نبود
مصطفی را عشق بر سر، تاج داد
سیر نُه اقلیم در معراج داد
مرتضی را عشق، عینالله کرد
بُرد و بر تخت ولایت، شاه کرد
از هوس تا عشق منزلها بُوَد
این در «ادنی» وآن در «اَو اَدنی» بُوَد
نیمروزی عشق آمد بر ملا
کرد بر پا داستان کربلا
الغرض؛ خواهی ببینی کار عشق
رو تماشا کن دمی بازار عشق
قصّه بگْذارم که آن سرگشتگان
آمدند از بهر دفن کشتگان
اندر آن وادی چو رحل انداختند
خود قبوری در زمین پرداختند
جمع آوردند آن اجساد پاک
شرحهشرحه، پارهپاره، چاکچاک
هرکجا بشْکافتندی زآن تراب
از ترابش خاست بوی مشک ناب
پیکری کاو زیب عرش اکبر است
اندر آنجا کش ضریح اطهر است،
در کفن پیچیده، مدفون داشتند
هم علاماتی بر آن بگْذاشتند
اکبرش را نیز نزد پای او
نزد پای فرقدان فرسای او،
دفن بنْمودند در دشت محن
سایرین را نزد پای بوالحسن
غیر عبّاس آنکه دورش مرقد است
بر طریق غاضریّه، مشهد است
کعبهای تأسیس شد در کربلا
کز صفا شد، قبلهی اهل ولا