مشخصات شعر

ترکیب‌بند عاشورایی

مست صهبای ازل، چون کربلا شد مسکنش

جان به وجد آمد ز شوق وصل ساقی در تنش

 

چون وجودش از می توحید، مالامال بود

شد خدا از شش جهت پیدا به چشم روشنش

 

گفت چون از دامن مقصود، دستم کوته است

جان شیرین را فرستم تا بگیرد دامنش

 

آن‌که بودی خاک راهش، منبع آب حیات

یافت ره، باد خزان از تشنگی در گلشنش

 

چون سر پُرنور او ، مدیون منع عشق بود

روز عاشورا، ادا آن دین شد از گردنش

 

تیرباران بلا را شد هدف از چار‌سو

تا مشبّک گشت، جسم نازنین چون جوشنش

 

حیرتی دارم که چون کِشت حیاتش شد درو؟

آن‌که بودی جان عالم، خوشه‌ای از خرمنش

 

گشت بر زهرا جنان، بیت‌الحزن، یعقوب‌وار

یوسف کرببلا خونین  چو شد پیراهنش

 

آن‌که مور درگهش، باج از سلیمان خواستی

کرد بهر خاتمی، انگشت، قطع، اهریمنش

 

کودکانش را ز بی آبی، دهن چون خشک دید

در نظر شد تنگ‌تر دنیا ز چشم سوزنش

 

از جگر آهی کشید و دست زد بر ذوالفقار

ریخت خون خصم را تا کرد جانش را  نثار

 

 

ترکیب‌بند عاشورایی

مست صهبای ازل، چون کربلا شد مسکنش

جان به وجد آمد ز شوق وصل ساقی در تنش

 

چون وجودش از می توحید، مالامال بود

شد خدا از شش جهت پیدا به چشم روشنش

 

گفت چون از دامن مقصود، دستم کوته است

جان شیرین را فرستم تا بگیرد دامنش

 

آن‌که بودی خاک راهش، منبع آب حیات

یافت ره، باد خزان از تشنگی در گلشنش

 

چون سر پُرنور او ، مدیون منع عشق بود

روز عاشورا، ادا آن دین شد از گردنش

 

تیرباران بلا را شد هدف از چار‌سو

تا مشبّک گشت، جسم نازنین چون جوشنش

 

حیرتی دارم که چون کِشت حیاتش شد درو؟

آن‌که بودی جان عالم، خوشه‌ای از خرمنش

 

گشت بر زهرا جنان، بیت‌الحزن، یعقوب‌وار

یوسف کرببلا خونین  چو شد پیراهنش

 

آن‌که مور درگهش، باج از سلیمان خواستی

کرد بهر خاتمی، انگشت، قطع، اهریمنش

 

کودکانش را ز بی آبی، دهن چون خشک دید

در نظر شد تنگ‌تر دنیا ز چشم سوزنش

 

از جگر آهی کشید و دست زد بر ذوالفقار

ریخت خون خصم را تا کرد جانش را  نثار

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×