- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۴
- بازدید: ۹۰۰
- شماره مطلب: ۴۳۹۱
-
چاپ
دو آفتاب
خرابه درخور اولاد بوتراب نباشد
مگر به ظلم تو، ای آسمان! حساب نباشد؟
سر حسین از آن رو برون ز کرببلا شد
که پیکر شهدا، در دو آفتاب نباشد
سکینه را ز عطش، جان نازنین به لب آمد
چسان مرا ز غمش، ناله چون رباب نباشد؟
فکنْد حرمله، پیکان آبدار از آن رو
که بهر اصغر لبتشنه، قحط آب نباشد
ز پا نهادن قاسم به حجلهگاه شهادت
چرا ز خون دلم، دست در خضاب نباشد؟
مگر ز شعلهنوازیّات، ای سپهر! بکاهد
اگر یزید لعین مالکالرّقاب نباشد
رود فرو به زمین، یا رب! از برای چه «آتش»؟
اگر خجل ز رخ آل بوتراب نباشد
-
طلوع آفتاب و نعت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)
سپیدهدم که ز تأثیر مهر نورانی
سپهر گشت چو گاو سپید پیشانی
قلوب تیره قبطیّ شام شد روشن
چو کرد خور، ید و بیضای چور عمرانی
فرار کرد شب از پیش روشنایی روز
چنان که اهرمن از قاریان قرآنی
-
ترکیببند عاشورایی
روان به جانب اصغر، چو تیر حرمله شد
زمانه گفت زمین را که وقت زلزله شد
نمود زمزمهای بلبلی به یاد گلی
که از شنیدنش، آفاق پُر ز غلغله شد
چنان به سلسله شد بسته، عابد بیمار
که خون روانه ز چشم هزار سلسله شد
-
ترکیببند عاشورایی
به نینوا چو سفر کرد، پادشاه حجاز
زمانه گشت چو نی با نوای غم، دمساز
چو عشق خوان بلاچید، زد صدای نخست
حسین آمد و بنْشست و دست کرد دراز
-
ترکیببند عاشورایی
قیامت آمد و نامش، مه محرّم شد
چگونه خون نکنم گریه کاوّل غم شد؟
فلک از آهن بیداد، ساخت شمشیری
که قاطع شرف دودمان آدم شد
دو آفتاب
خرابه درخور اولاد بوتراب نباشد
مگر به ظلم تو، ای آسمان! حساب نباشد؟
سر حسین از آن رو برون ز کرببلا شد
که پیکر شهدا، در دو آفتاب نباشد
سکینه را ز عطش، جان نازنین به لب آمد
چسان مرا ز غمش، ناله چون رباب نباشد؟
فکنْد حرمله، پیکان آبدار از آن رو
که بهر اصغر لبتشنه، قحط آب نباشد
ز پا نهادن قاسم به حجلهگاه شهادت
چرا ز خون دلم، دست در خضاب نباشد؟
مگر ز شعلهنوازیّات، ای سپهر! بکاهد
اگر یزید لعین مالکالرّقاب نباشد
رود فرو به زمین، یا رب! از برای چه «آتش»؟
اگر خجل ز رخ آل بوتراب نباشد