مشخصات شعر

صیحه

تیر ستم چو بر دل سلطان دین رسید

بس بی‌امان به قلب رسول امین رسید

 

تنها نه این خدنگ به قلبش رسید و بس

تیر دگر بر آن گلوی نازنین رسید

 

نه طاقت سواری و نه حالت نبرد

یک‌باره جسم اطهر او بر زمین رسید

 

دشمن پیاپی آمد و دیگر مگو چه کرد

دیگر مگو که زخمِ چنان و چنین رسید

 

زآن جسم چاک‌چاک،‌ عدو دست برنداشت

ضربت فزون ز حد به امام مبین رسید

 

جبریل بود و دید از آنان چو این ستم

زد صیحه آن چنان که به عرش برین رسید

 

آدم، فغان و ناله همی داشت در جنان

بارید خون ز دیده که بر ماء و طین رسید

 

صیحه

تیر ستم چو بر دل سلطان دین رسید

بس بی‌امان به قلب رسول امین رسید

 

تنها نه این خدنگ به قلبش رسید و بس

تیر دگر بر آن گلوی نازنین رسید

 

نه طاقت سواری و نه حالت نبرد

یک‌باره جسم اطهر او بر زمین رسید

 

دشمن پیاپی آمد و دیگر مگو چه کرد

دیگر مگو که زخمِ چنان و چنین رسید

 

زآن جسم چاک‌چاک،‌ عدو دست برنداشت

ضربت فزون ز حد به امام مبین رسید

 

جبریل بود و دید از آنان چو این ستم

زد صیحه آن چنان که به عرش برین رسید

 

آدم، فغان و ناله همی داشت در جنان

بارید خون ز دیده که بر ماء و طین رسید

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×