- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
- بازدید: ۳۰۴۲
- شماره مطلب: ۴۳۲
-
چاپ
دریای عطش (بند سوم)
بگذار بگویم کمی از زخم چشیدن
از تاول برپا و به هر گوشه دویدن
از مادر بیمار به دنبال، دواندن
از کودک نه ساله به زنجیر کشیدن
از قصد حرم کردن و از پیکر بیجان
با غیرت الله سوی خیمه خزیدن
از قامت بیپیرهن از قامت بیسر
از قصهی انگشتر و انگشت بریدن
با سمّ ستوران به تن سوخته راندن
با تیر سه سر حنجر ششماهه دریدن
از فرط ادب آب به لبها نرساندن
با مشک پر از شوق، به مقصد نرسیدن
چون هاجر سرگشته تو را هروله کردن
مابین خیام ِ حرم و تپه دویدن
بگذار بمیریم از این داغ خروشان
داغی که ندارند تحمل به شنیدن
بگذار بمیریم غم خواهرتان را
داغی که شنیدن زده؛ گو تا چه به دیدن؟
تنگ آمده با وسعت صحرا دل زینب
شاعر! غزلی سرخ بگو با دل زینب
-
تصویر تو
در خوابهای بی سر و سامانمان بمان
ای آخرین ستارۀ اندوه ِ آسمان
در کنج خلوت شب تشویش رخنه کن
با ما سرود ِمیرسماز راهرا بخوان
تصویر تو بزرگترین باور من است
مردی همیشه داشته لبخند بر لبان -
مدار ششماهه
مشکها طبلهای تو خالی
چشمها موج موج بی خوابی
هی زبان دور لب نچرخان، من
خوب میدانم از چه بی تابی
عرق شرم روی پیشانی است
طفل در پیچ و تاب افتاده
هاجر خیمههای آل الله
پی رد سراب افتاده
-
دریای عطش (بند چهارم)
ما لشگر عشقیم ولی دیر رسیدیم
ما گرچه جوانیم ولی پیر رسیدیم
بعد از اثر داغ کبودی به گل یاس
بعد از اثر قبضۀ شمشیر رسیدیم
بعد از غزل کوچۀ افروخته و در
بعد از تب حقّ و تب تکفیر رسیدیم
-
دریای عطش (بند دوم)
پر میزند از سمت زمین تا به هوا خون
این رنگ دلآزار ِغروب است و یا خون؟بر بال ملائک قلمِ سرخ کشیدند
بر قامتِ خورشید نوشتند تو را خون
دریای عطش (بند سوم)
بگذار بگویم کمی از زخم چشیدن
از تاول برپا و به هر گوشه دویدن
از مادر بیمار به دنبال، دواندن
از کودک نه ساله به زنجیر کشیدن
از قصد حرم کردن و از پیکر بیجان
با غیرت الله سوی خیمه خزیدن
از قامت بیپیرهن از قامت بیسر
از قصهی انگشتر و انگشت بریدن
با سمّ ستوران به تن سوخته راندن
با تیر سه سر حنجر ششماهه دریدن
از فرط ادب آب به لبها نرساندن
با مشک پر از شوق، به مقصد نرسیدن
چون هاجر سرگشته تو را هروله کردن
مابین خیام ِ حرم و تپه دویدن
بگذار بمیریم از این داغ خروشان
داغی که ندارند تحمل به شنیدن
بگذار بمیریم غم خواهرتان را
داغی که شنیدن زده؛ گو تا چه به دیدن؟
تنگ آمده با وسعت صحرا دل زینب
شاعر! غزلی سرخ بگو با دل زینب