مشخصات شعر

امیر دلیر

میان ماه بنی‌هاشم و مه تابان

تفاوت است ز حدّ وجوب تا امکان

 

مه سپهر شود گاه بدر و گاه هلال

ولی نمی‌رسد این بدر را دمی نقصان

 

مزیّن است از آن ماه، عرصه‌ی غبرا

منوّر است از این ماه، کشور ایمان

 

حریم اوست، شفا‌خانه‌ی خدا که ز خلق

در این مقام شود درد بی‌دوا، درمان

 

نداشت رخصت پیکار، آن امیر دلیر

نبود عازم جنگ، آن غضنفر غرّان

 

وگرنه حمله‌ی اوّل ز تیغ خود دادی

به دشت کرببلا، جنگ خصم را پایان

 

میان معرکه‌اش هر که دید با خود گفت:

دوباره شیر خدا کرده روی در میدان

 

وفا نگر که به یاد برادر و اطفال

برفت در شط و آمد برون، لب عطشان

 

هنوز نغمه‌ی «وَ‌الله لا اَذُوق الماء»

به گوش دل رسد از او، کنار آب روان

 

چه احتیاج به آب فرات، آن کس را

که تشنه‌ی لب او بود، چشمه‌ی حَیوان؟

 

عدو جدا نتوانست سازدش ز حسین

اگر چه داشت به کف، صد ‌هزار تیغ و سنان

 

سرش به نیزه، قفای سر برادر بود

که خواست بشْنود از او، تلاوت قرآن

 

امیر دلیر

میان ماه بنی‌هاشم و مه تابان

تفاوت است ز حدّ وجوب تا امکان

 

مه سپهر شود گاه بدر و گاه هلال

ولی نمی‌رسد این بدر را دمی نقصان

 

مزیّن است از آن ماه، عرصه‌ی غبرا

منوّر است از این ماه، کشور ایمان

 

حریم اوست، شفا‌خانه‌ی خدا که ز خلق

در این مقام شود درد بی‌دوا، درمان

 

نداشت رخصت پیکار، آن امیر دلیر

نبود عازم جنگ، آن غضنفر غرّان

 

وگرنه حمله‌ی اوّل ز تیغ خود دادی

به دشت کرببلا، جنگ خصم را پایان

 

میان معرکه‌اش هر که دید با خود گفت:

دوباره شیر خدا کرده روی در میدان

 

وفا نگر که به یاد برادر و اطفال

برفت در شط و آمد برون، لب عطشان

 

هنوز نغمه‌ی «وَ‌الله لا اَذُوق الماء»

به گوش دل رسد از او، کنار آب روان

 

چه احتیاج به آب فرات، آن کس را

که تشنه‌ی لب او بود، چشمه‌ی حَیوان؟

 

عدو جدا نتوانست سازدش ز حسین

اگر چه داشت به کف، صد ‌هزار تیغ و سنان

 

سرش به نیزه، قفای سر برادر بود

که خواست بشْنود از او، تلاوت قرآن

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×