- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۸
- بازدید: ۷۷۶
- شماره مطلب: ۴۲۲۰
-
چاپ
مشک بر دوش
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
کیست این مرد که اینگونه به دشمن زده است؟
که ز هر گوشه، صدای جرسی میآید
این قَدَر موج نزن در عطشِ دیدن او
آخر، ای علقمه! فریادرسی میآید
بس که خفتند در این بادیه گلگونکفنان
«موسی این جا به امید قبسی میآید»[i]
سیّدی بر کمرش، شال عزا میپیچد
گوییا از سر بالین کسی میآید
[i]. این مصراع از «حافظ» است. (ص 453)
-
شهید «اولوا العزم»
آن شب که بُرید از نفس خود، کفنت را
پیچید در اندوه، خداوند، تنت را
میخواست شهیدان «اولوا العزم» ببینند
افتاده بهخون، بیسر و عریان، بدنت را
-
روح بیقرار
دستی بلند میشود، این نوحهها کم است
ای عشق! شیعه باش که ماه محرّم است
سهم شما، همیشۀ تاریخ، از فدک
یک پهلوی شکسته و یک آسمان غم است
مشک بر دوش
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
کیست این مرد که اینگونه به دشمن زده است؟
که ز هر گوشه، صدای جرسی میآید
این قَدَر موج نزن در عطشِ دیدن او
آخر، ای علقمه! فریادرسی میآید
بس که خفتند در این بادیه گلگونکفنان
«موسی این جا به امید قبسی میآید»[i]
سیّدی بر کمرش، شال عزا میپیچد
گوییا از سر بالین کسی میآید
[i]. این مصراع از «حافظ» است. (ص 453)