مشخصات شعر

قبلۀ اهل صفا

بر عهد خود ز روی محبّت، وفا نکرد

تا سینه را نشانه‌ی تیر بلا نکرد

 

تا دست رد به سینه‌ی بیگانگان نزد

خود را مقیم درگه آن آشنا نکرد

 

تا هر دو دست را به ره حق ز کف نداد

در کوی عشق، خیمه‌ی دولت به پا نکرد

 

تا از صفای دل نگُذشت از صفای آب

خود را مدام، قبله‌ی اهل صفا نکرد

 

شرح غم شهادت او را به نینوا

نشنید کس که چون نیِ محزون، نوا نکرد

 

در کارزار عشق، چو عبّاس نام‌دار

جان را کسی فدای شه کربلا نکرد

 

تا داشت جان، ز جانب مقصد نتافت رخ

تا دست داشت، دامن همّت رها نکرد

 

در راه دوست از سر کون و مکان گذشت

وز بذلِ جانِ خویش در این ره، ابا نکرد

 

خالی نگشت کشور «الّا» ز خیل کفر

تا دفعِ خصمِ دوست، به شمشیر «لا» نکرد

 

از پشت زین به روی زمین تا نیوفتاد

از روی غم، برادر خود را صدا نکرد

 

ره را به خصم با تن بی‌دست بست، لیک

لب را به آه و ناله و افسوس، وا نکرد

 

دل سوخت زین اَلم که به میدان کارزار

دشمن هر آن‌ چه تیر به او زد، خطا نکرد

 

امّ‌البنین که مظهر صبر و شکیب بود

غیر از فراق، قامت او را دوتا نکرد

 

«پروانه»‌ام به گِرد رخ دوست ز‌آن ‌که دوست

لطفی که کرد در حقِ مس، کیمیا نکرد

 

قبلۀ اهل صفا

بر عهد خود ز روی محبّت، وفا نکرد

تا سینه را نشانه‌ی تیر بلا نکرد

 

تا دست رد به سینه‌ی بیگانگان نزد

خود را مقیم درگه آن آشنا نکرد

 

تا هر دو دست را به ره حق ز کف نداد

در کوی عشق، خیمه‌ی دولت به پا نکرد

 

تا از صفای دل نگُذشت از صفای آب

خود را مدام، قبله‌ی اهل صفا نکرد

 

شرح غم شهادت او را به نینوا

نشنید کس که چون نیِ محزون، نوا نکرد

 

در کارزار عشق، چو عبّاس نام‌دار

جان را کسی فدای شه کربلا نکرد

 

تا داشت جان، ز جانب مقصد نتافت رخ

تا دست داشت، دامن همّت رها نکرد

 

در راه دوست از سر کون و مکان گذشت

وز بذلِ جانِ خویش در این ره، ابا نکرد

 

خالی نگشت کشور «الّا» ز خیل کفر

تا دفعِ خصمِ دوست، به شمشیر «لا» نکرد

 

از پشت زین به روی زمین تا نیوفتاد

از روی غم، برادر خود را صدا نکرد

 

ره را به خصم با تن بی‌دست بست، لیک

لب را به آه و ناله و افسوس، وا نکرد

 

دل سوخت زین اَلم که به میدان کارزار

دشمن هر آن‌ چه تیر به او زد، خطا نکرد

 

امّ‌البنین که مظهر صبر و شکیب بود

غیر از فراق، قامت او را دوتا نکرد

 

«پروانه»‌ام به گِرد رخ دوست ز‌آن ‌که دوست

لطفی که کرد در حقِ مس، کیمیا نکرد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×