- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۱
- بازدید: ۲۵۳۲
- شماره مطلب: ۴۱۵۴
-
چاپ
نگاه جادویی
نهال عمر منا! شاخ و برگ و بارت کو؟
گل خزانزدهام! جلوۀ بهارت کو؟
گرفته دل به هوای نوای دلکش تو
نی حزین من! آن نالههای زارت کو؟
درخششی نه دگر قطرههای اشکت را
خزینۀ گهرم! درّ شاهوارت کو؟
شب از مهابت ظلمت، شکافت دل، ای شمع!
فروغ و بارقۀ شامگاه تارت کو؟
گرفته رنگ خزان، ارغوان شادابت
طراوت چمن و لطف لالهزارت کو؟
تبسّمت ز دو صد گریه، دلگدازتر است
صفای خندۀ شیرینِ جانشکارت کو؟
چه شد که دیده ز دیدار من فرو بستی؟
نگاه جادویی نرگس خمارت کو؟
شب فراق ز من، ماه و اختران پرسند
ستارهای که همی تافت در کنارت کو؟
-
بهای عصمت
تا مصحف جمال تو گردیده منظرم
آیات حُسن توست به هر جا که بنْگرم
جز آن که بینم از جلواتت به هر نگاه
سود از سواد دیدهی خونین نمیبَرم
-
اشک حسرت
ز درد دل بگویم یا غم دلدار یا هر دو؟
ز جور خصم نالم یا فراق یار یا هر دو؟
به خون دل نمیدانم ز دامن گَرد غم شویم؟
برادر! یا به اشک دیدهی خونبار یا هر دو؟
-
مجال صحبت
مادرا! ای مونس غمهای من
یاد تو، نوشینی رؤیای من
مدّتی هرچند بودم از تو دور
بود جان، بیطاقت و دل، ناصبور
-
صحرای اندوه
چون قطار محنت و رنج و بلا
کرد از شامات، ره در کربلا
سیّد سجّاد، زینالعابدین
قبلهی حاجات، ارباب یقین
نگاه جادویی
نهال عمر منا! شاخ و برگ و بارت کو؟
گل خزانزدهام! جلوۀ بهارت کو؟
گرفته دل به هوای نوای دلکش تو
نی حزین من! آن نالههای زارت کو؟
درخششی نه دگر قطرههای اشکت را
خزینۀ گهرم! درّ شاهوارت کو؟
شب از مهابت ظلمت، شکافت دل، ای شمع!
فروغ و بارقۀ شامگاه تارت کو؟
گرفته رنگ خزان، ارغوان شادابت
طراوت چمن و لطف لالهزارت کو؟
تبسّمت ز دو صد گریه، دلگدازتر است
صفای خندۀ شیرینِ جانشکارت کو؟
چه شد که دیده ز دیدار من فرو بستی؟
نگاه جادویی نرگس خمارت کو؟
شب فراق ز من، ماه و اختران پرسند
ستارهای که همی تافت در کنارت کو؟