مشخصات شعر

مهر فاطمه

در کربلا که موج زند، آب روی آب

از قحط آب گشته به پا های‌وهوی آب

 

در ساحل فرات که خود مَهرِ فاطمه است

دارند کودکان حسین، آرزوی آب

 

دیگر فرات نیز نیارد به لب، خروش

کز غم، خروش، عقده شده در گلوی آب

 

پیدا بُوَد ز گریه‌ی لب‌تشنگان که هست

هر مشک آب، خشک و تهی، هر سبوی آب

 

ترسم که شعله در حرم افتد ز ناله‌اش

زینب که از دو دیده گشوده است، جوی آب

 

راه شریعه بسته و طفلی ز راه دور

بُگْشوده است، دیده‌ی حسرت به سوی آب

 

اصغر ز هوش رفته که چندی است، این رضیع

نشنیده بوی شیر و ندیده است، روی آب

 

تا طفل خود رباب رهانَد ز تشنگی

در خیمه‌ها روان شده در جست‌و‌جوی آب

 

زین تشنگی که سوخت، «مؤیّد»! دل حسین

بر خاک ریخت تا به ابد، آبروی آب

 

مهر فاطمه

در کربلا که موج زند، آب روی آب

از قحط آب گشته به پا های‌وهوی آب

 

در ساحل فرات که خود مَهرِ فاطمه است

دارند کودکان حسین، آرزوی آب

 

دیگر فرات نیز نیارد به لب، خروش

کز غم، خروش، عقده شده در گلوی آب

 

پیدا بُوَد ز گریه‌ی لب‌تشنگان که هست

هر مشک آب، خشک و تهی، هر سبوی آب

 

ترسم که شعله در حرم افتد ز ناله‌اش

زینب که از دو دیده گشوده است، جوی آب

 

راه شریعه بسته و طفلی ز راه دور

بُگْشوده است، دیده‌ی حسرت به سوی آب

 

اصغر ز هوش رفته که چندی است، این رضیع

نشنیده بوی شیر و ندیده است، روی آب

 

تا طفل خود رباب رهانَد ز تشنگی

در خیمه‌ها روان شده در جست‌و‌جوی آب

 

زین تشنگی که سوخت، «مؤیّد»! دل حسین

بر خاک ریخت تا به ابد، آبروی آب

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×