- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۹
- بازدید: ۱۹۴۴
- شماره مطلب: ۴۱۰۷
-
چاپ
موج عطش
چسان به کرببلا میکنی گذار؟ ای آب!
مگر نهای ز شه تشنه شرمسار؟ ای آب!
هنوز بهر تو گویا به خیمهگه دارد
سکینه در ره عبّاس، انتظار، ای آب!
میان معرکه گویا هنوز میطلبد
تو را حسین علی، بهر شیرخوار، ای آب!
به یاد آر که افکنْد در کنار تو، خصم
دو دست از تن عبّاس نامدار، ای آب!
تو موج میزدی و از عطش هلاک شدند
ز شاه تشنهلب، اطفال دلفگار، ای آب!
-
توفان بلا
حلال جمیع مشکلات است حسین
شویندۀ لوح سیئات است حسین
ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟
جایی که سفینه النجاه است حسین
-
فغان یتیم
این شنیدم که چو آید به فغان، طفل یتیم
افتد از نالهی او، زلزله بر عرش عظیم
گر چنین است، چه کرده است ندانم با عرش
آه طفلی که غریب است و اسیر است و یتیم؟
-
آزردن مهمان
تا چند زنی ظالم! چوب این لب عطشان را؟
بردار از این لبها، این چوب خزیران را
آخر نه تو را این سر، مهمان بُوَد؟ ای کافر!
تا چند روا داری، آزردن مهمان را؟
-
وقت رجعت
چون که گردیدند با احوال زار
آل عصمت، عازم شهر و دیار
وقت شد تا عترت شاه حجاز
از اسیری در وطن گردند باز
موج عطش
چسان به کرببلا میکنی گذار؟ ای آب!
مگر نهای ز شه تشنه شرمسار؟ ای آب!
هنوز بهر تو گویا به خیمهگه دارد
سکینه در ره عبّاس، انتظار، ای آب!
میان معرکه گویا هنوز میطلبد
تو را حسین علی، بهر شیرخوار، ای آب!
به یاد آر که افکنْد در کنار تو، خصم
دو دست از تن عبّاس نامدار، ای آب!
تو موج میزدی و از عطش هلاک شدند
ز شاه تشنهلب، اطفال دلفگار، ای آب!