مشخصات شعر

چشم‌های پرستاره

با سوزِ قلبِ پاره‌پاره گریه می‌کردی

 با چشم‌های پرستاره گریه می‌کردی

 

دل‌های نزدیکانتان که جای خود دارد

که آب می‌شد سنگِ خاره، گریه می‌کردی

 

در وقت تجدید وضو تا آخر عمرت

تا آب می‌دیدی دوباره گریه می‌کردی

 

با یاد اکبر، تا که می‌آمد به گوش تو

بانگ اذان از هر مناره، گریه می‌کردی

 

در کوچه و بازار می‌دیدی اگر بینِ

آغوشِ مادر، شیرخواره، گریه می‌کردی

 

در خواب اگر می‌رفت پیشت طفل سیرابی

با هر تکان گاهواره گریه می‌کردی

 

جایی که ننوشته است اما خوب می‌دانم

با دیدن هر گوشواره گریه می‌کردی

چشم‌های پرستاره

با سوزِ قلبِ پاره‌پاره گریه می‌کردی

 با چشم‌های پرستاره گریه می‌کردی

 

دل‌های نزدیکانتان که جای خود دارد

که آب می‌شد سنگِ خاره، گریه می‌کردی

 

در وقت تجدید وضو تا آخر عمرت

تا آب می‌دیدی دوباره گریه می‌کردی

 

با یاد اکبر، تا که می‌آمد به گوش تو

بانگ اذان از هر مناره، گریه می‌کردی

 

در کوچه و بازار می‌دیدی اگر بینِ

آغوشِ مادر، شیرخواره، گریه می‌کردی

 

در خواب اگر می‌رفت پیشت طفل سیرابی

با هر تکان گاهواره گریه می‌کردی

 

جایی که ننوشته است اما خوب می‌دانم

با دیدن هر گوشواره گریه می‌کردی

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×