- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
- بازدید: ۳۵۹۶
- شماره مطلب: ۴۰۰۵
-
چاپ
ارمغان حسین
الهی! بهر قربانی به درگاهت، سر آوردم
نه تنها سر برایت بلکه از سر، بهتر آوردم
پی ابقای «قَد قامت»، به ظهر روز عاشورا
برای گفتن «الله اکبر»، اکبر آوردم
علی را در غدیر خم، نبی بگْرفت روی دست
ولی من روی دست خود، علیّ اصغر آوردم
برای آن که همدردی کنم با مادرم زهرا
برای خوردن سیلی، سه ساله دختر آوردم
علی انگشتر خود را به سائل داد امّا من
برای ساربان، انگشت با انگشتر آوردم
منِ «ژولیده» میگویم، حسین بن علی گفتا:
الهی! بهر قربانی به درگاهت، سر آوردم
-
گل و گلاب
دختری را خانه در ویرانه بود
باده، اشک و چشم او، پیمانه بود
تشنه بود و سینهای پُردرد داشت
در درون سینه، آه سرد داشت
-
تاب مهجوری
ظهر عاشورا که پور بوتراب
تشنهلب افتاد بر روی تراب
در حرم بودش برادرزادهای
لالهرویی، عاشقی، آزادهای
-
سبوی آبرو
«اشبهُالنّاس» رسول عالمین
زادهی لیلا، علیّ بن الحسین
از حرم آمد به صد جوش و خروش
با ادب در نزد پیر میفروش
ارمغان حسین
الهی! بهر قربانی به درگاهت، سر آوردم
نه تنها سر برایت بلکه از سر، بهتر آوردم
پی ابقای «قَد قامت»، به ظهر روز عاشورا
برای گفتن «الله اکبر»، اکبر آوردم
علی را در غدیر خم، نبی بگْرفت روی دست
ولی من روی دست خود، علیّ اصغر آوردم
برای آن که همدردی کنم با مادرم زهرا
برای خوردن سیلی، سه ساله دختر آوردم
علی انگشتر خود را به سائل داد امّا من
برای ساربان، انگشت با انگشتر آوردم
منِ «ژولیده» میگویم، حسین بن علی گفتا:
الهی! بهر قربانی به درگاهت، سر آوردم