- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۳
- بازدید: ۲۳۹۴
- شماره مطلب: ۳۹۸۳
-
چاپ
قیامت موعود
افتاد شامگه به کنار افق، نگون
خور، چون سر بریده از این طشتِ واژگون
افکنْد چرخ، مغفر زرّین و از شفق
در خون کشید، دامن خفتانِ نیلگون
اجزای روزگار ز بس دید انقلاب
گردید خاک بیحرکت، چرخ بیسکون
کَند اُمّهات اربعه ز آبای سبعه، دل
گفتی خلل فتاد به ترکیب کاف و نون
آمادهی قیامت موعود هرکسی
کایزد وفا به وعده مگر میکند کنون؟
گفتم محرّم است و نمود از شفق هلال
چون ناخنی که غمزده آلایدش به خون
یا گوشوارهای که سپهرش ز گوش عرش
هر ساله در عزای شه دین کند برون
یا ساغری است، پیش لب آورده، آفتاب
بر یاد شاه تشنهلبان کرده سرنگون
جان امیر بدر و روان شه حنین
سالار سروران سر از تن جدا، حسین
-
مصیبت ورود
چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام
از شهر شام، خاست عیان، رستخیز عام
ناکرده فرق، آل علی را ز مشرکان
افتاده اهل شهر، در اندیشههای خام
-
تندباد حادثه
چون راهشان به معرکهی کربلا فتاد
گردون به فکر وقعهی روز جزا فتاد
اجزای چرخِ منتظَم از یکدگر گسیخت
اعضای خاکِ مُتّصل از هم جدا فتاد
-
بهار گلشن دین
چون شد بساط آل نبی در زمانه، طی
آمد بهار گلشن دین را، زمانِ دی
یثرب به باد رفت، به تعمیر مُلک شام
بطحا خراب شد، به تمنّای مُلک ری
قیامت موعود
افتاد شامگه به کنار افق، نگون
خور، چون سر بریده از این طشتِ واژگون
افکنْد چرخ، مغفر زرّین و از شفق
در خون کشید، دامن خفتانِ نیلگون
اجزای روزگار ز بس دید انقلاب
گردید خاک بیحرکت، چرخ بیسکون
کَند اُمّهات اربعه ز آبای سبعه، دل
گفتی خلل فتاد به ترکیب کاف و نون
آمادهی قیامت موعود هرکسی
کایزد وفا به وعده مگر میکند کنون؟
گفتم محرّم است و نمود از شفق هلال
چون ناخنی که غمزده آلایدش به خون
یا گوشوارهای که سپهرش ز گوش عرش
هر ساله در عزای شه دین کند برون
یا ساغری است، پیش لب آورده، آفتاب
بر یاد شاه تشنهلبان کرده سرنگون
جان امیر بدر و روان شه حنین
سالار سروران سر از تن جدا، حسین