- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
- بازدید: ۱۱۷۹
- شماره مطلب: ۳۹۷۵
-
چاپ
بال قنوت
مرا به جادۀ بیانتهایتان ببرید
به سمتِ روشنیِ ناکجایتان ببرید
کنار سفره اگر میلتان، تمایل داشت
دو تکّه سیب، برای گدایتان ببرید
سوار بال قنوت فرشته میگردم
اگر که نام مرا، در دعایتان ببرید
برای آن که به توحید چشمتان برسم
مرا به سمتِ اذانِ صدایتان ببرید
مرا شبیه نسیم سحر، در این شبها
به خاکبوسی پایین پایتان ببرید
وَ تا قیام قیامت، ستاره میریزم
اگر مرا سحری، کربلایتان ببرید
اگر چه قابلتان را ندارد این گریه
کمی برای همین زخمهایتان ببرید
شما که راهی شمشیرهای گودالید
نمیشود که سرم را به جایتان ببرید؟
مسافرانِ سرِ نیزههای عاشورا
قسم به عشق! مرا تا خدایتان ببرید
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
بال قنوت
مرا به جادۀ بیانتهایتان ببرید
به سمتِ روشنیِ ناکجایتان ببرید
کنار سفره اگر میلتان، تمایل داشت
دو تکّه سیب، برای گدایتان ببرید
سوار بال قنوت فرشته میگردم
اگر که نام مرا، در دعایتان ببرید
برای آن که به توحید چشمتان برسم
مرا به سمتِ اذانِ صدایتان ببرید
مرا شبیه نسیم سحر، در این شبها
به خاکبوسی پایین پایتان ببرید
وَ تا قیام قیامت، ستاره میریزم
اگر مرا سحری، کربلایتان ببرید
اگر چه قابلتان را ندارد این گریه
کمی برای همین زخمهایتان ببرید
شما که راهی شمشیرهای گودالید
نمیشود که سرم را به جایتان ببرید؟
مسافرانِ سرِ نیزههای عاشورا
قسم به عشق! مرا تا خدایتان ببرید