- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۶
- بازدید: ۱۵۸۳
- شماره مطلب: ۳۹۶۱
-
چاپ
روح بیقرار
دستی بلند میشود، این نوحهها کم است
ای عشق! شیعه باش که ماه محرّم است
سهم شما، همیشۀ تاریخ، از فدک
یک پهلوی شکسته و یک آسمان غم است
زنجیرزن! بکوب که از شانه شد رها
دستان عاشقی که وفای مجسّم است
افتاده بر زمین که زمان را تکان دهد
دست برادری است که این قدر محکم است
عاشق شَوید زود که این نیز بگْذرد
امشب بساط عشق، در این جا فراهم است
ای روح بیقرار! کجا چرخ میزنی؟
این جاست کربلا و قیامت همین دَم است
«قَد قامتِ السُّکوت»؛ به پایان رسید شعر
ای عشق! شیعه باش که ماه محرّم است
-
مشک بر دوش
گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
کیست این مرد که اینگونه به دشمن زده است؟
که ز هر گوشه، صدای جرسی میآید
-
شهید «اولوا العزم»
آن شب که بُرید از نفس خود، کفنت را
پیچید در اندوه، خداوند، تنت را
میخواست شهیدان «اولوا العزم» ببینند
افتاده بهخون، بیسر و عریان، بدنت را
روح بیقرار
دستی بلند میشود، این نوحهها کم است
ای عشق! شیعه باش که ماه محرّم است
سهم شما، همیشۀ تاریخ، از فدک
یک پهلوی شکسته و یک آسمان غم است
زنجیرزن! بکوب که از شانه شد رها
دستان عاشقی که وفای مجسّم است
افتاده بر زمین که زمان را تکان دهد
دست برادری است که این قدر محکم است
عاشق شَوید زود که این نیز بگْذرد
امشب بساط عشق، در این جا فراهم است
ای روح بیقرار! کجا چرخ میزنی؟
این جاست کربلا و قیامت همین دَم است
«قَد قامتِ السُّکوت»؛ به پایان رسید شعر
ای عشق! شیعه باش که ماه محرّم است