- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۶
- بازدید: ۳۳۰۰
- شماره مطلب: ۳۹۳۷
-
چاپ
کعبۀ مقصود
باشد به سوی کعبۀ مقصود، روی ما
کآن جا برآید، آن چه بُوَد آرزوی ما
ما را خیال یک سر مو نیست، غیر دوست
بر حال ما گواه بُوَد موبهموی ما
بذری فشاندهایم و خوریم آن گهش، ثمر
کآبش دهد زمانه ز خون گلوی ما
ما رو به جویبار بلایی نهادهایم
کآبی به غیر اشک نباشد، به جوی ما
ماییم ساکن در میخانهای که ریخت
ساقی، بلا به جای می اندر سبوی ما
جز عشق نیست، پیشۀ ما و خود از ازل
خو کرده بر طبیعت عشّاق، خوی ما
گشتیم ما مسافر و گویی در این سفر
جز تیر و تیغ و نی نکند، جستوجوی ما
کردیم رو به سوی دیاری که هر قدم
باشد بلا مقابل، اجل روبهروی ما
در کعبهای مقام نماییم کز صفا
مسجود کائنات بُوَد، خاک کوی ما
بر قبلهای برای نماز آوریم روی
کآن جا بُوَد ز خون سر ما، وضوی ما
کردیم رو به سوی دیاری که از عطش
جای نفس برآید، دود از گلوی ما
شُستیم دست خویشتن از جان، چنان که دهر
از خون حلق ما بدهد، شستوشوی ما
ماییم شرح حال شهیدان کوی عشق
با غیر، «جودیا»! نبُوَد گفتوگوی ما
-
بپرس حال رباب
چرا به خاک فتاده، تن مطهّر تو؟
جدا نموده که ای شهریار من! سر تو؟
ز هیچ باب نپرسی چرا ز حال رباب؟
که هست خادمهای، یا حسین! بر در تو
-
نقد جان
پس از تو، جان برادر! چه رنجها که کشیدم
چه شهرها که نگشتم، چه کوچهها که ندیدم
به سختجانی خود آن قَدَر نبود گمانم
که بیتو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم
-
داغ غمت
رفتم من و هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهی خواهر نمیرود
برخیز تا رویم، برادر! که خواهرت
تنها به سوی روضهی مادر نمیرود
-
تاب اسیری
اندر سریر ناز، تو خوش آرمیدهای
شادی از آن که رأس حسین را بریدهای
مسرور و شاد و خرّم و خندان به روی تخت
بنْشین کنون که خوب به مطلب رسیدهای
کعبۀ مقصود
باشد به سوی کعبۀ مقصود، روی ما
کآن جا برآید، آن چه بُوَد آرزوی ما
ما را خیال یک سر مو نیست، غیر دوست
بر حال ما گواه بُوَد موبهموی ما
بذری فشاندهایم و خوریم آن گهش، ثمر
کآبش دهد زمانه ز خون گلوی ما
ما رو به جویبار بلایی نهادهایم
کآبی به غیر اشک نباشد، به جوی ما
ماییم ساکن در میخانهای که ریخت
ساقی، بلا به جای می اندر سبوی ما
جز عشق نیست، پیشۀ ما و خود از ازل
خو کرده بر طبیعت عشّاق، خوی ما
گشتیم ما مسافر و گویی در این سفر
جز تیر و تیغ و نی نکند، جستوجوی ما
کردیم رو به سوی دیاری که هر قدم
باشد بلا مقابل، اجل روبهروی ما
در کعبهای مقام نماییم کز صفا
مسجود کائنات بُوَد، خاک کوی ما
بر قبلهای برای نماز آوریم روی
کآن جا بُوَد ز خون سر ما، وضوی ما
کردیم رو به سوی دیاری که از عطش
جای نفس برآید، دود از گلوی ما
شُستیم دست خویشتن از جان، چنان که دهر
از خون حلق ما بدهد، شستوشوی ما
ماییم شرح حال شهیدان کوی عشق
با غیر، «جودیا»! نبُوَد گفتوگوی ما