- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۷/۱۷
- بازدید: ۴۷۱۹
- شماره مطلب: ۳۸۶
-
چاپ
یا کریم بهشت
از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد
و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد
به نور ناب نگاه چهارده خورشید
وجود و فطرت و ذات مرا منوّر کرد
زلال ناب ولایت به جان من نوشاند
سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد
به فضل و رحمت زهرا سرشت قلبم را
زلال، اشک مرا از تبار کوثر کرد
سپس کمی نمک روضه در وجودم ریخت
به عطر سیب حسینی مرا معطّر کرد
مرا اسیر غزلهای چشم تو میخواست
نگاه روشنتان را کُمیتپرور کرد
چگونه میشود الطاف بیکران تو را
چگونه میشود ای باشکوه باور کرد
خدا اراده نموده که شاعرت باشم
همیشه هر سحر جمعه زائرت باشم
به غیر وادی عشق تو نیست وادی ما
ولایت تو مبانی اعتقادی ما
شکوه بیحد تفسیر شیعه برکت توست
رهین محضر تو فقه اجتهادی ما
میان چشم تو آیات فتح را دیدیم
خروش تو شده روحیۀ جهادی ما
و آیهآیه قنوتت ترنّم ملکوت
خلوص سجده تو مسلک عبادی ما
همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست
به لطف اینکه تو هستی امام هادی ما
اگر کم از جلوات جلالیات گفتیم
بذار این همه را پای کمسوادی ما
شدیم مثل گدایان سامرائی تو
مگیر خرده بر این خواهش زیادی ما
چه میشود که گدای گدای تو باشیم
چه میشود بپذیری فدای تو باشیم
همیشه میوزد از مرقدت نسیم بهشت
پر است صحن و سرای تو از شمیم بهشت
کنار گنبد و گلدستههای تو دیدیم
شکوه عرش خدا، شوکت عظیم بهشت
عبور میکند از بین صحن اطهر تو
مسیر روشن حق، راه مستقیم بهشت
همیشه رزق من از دستِ باکرامت توست
میان جنتالاعلی تویی نعیم بهشت
همین که چشم من آقا به چشم تو افتاد
شدم اسیر نگاهت، شدم مقیم بهشت
دوباره شوق زیارت هواییام کرده
منم کبوتر صحن تو، یا کریمِ بهشت!
میان صحن و سرایت کبوترم کردی
تو بالهای مرا نذر این حرم کردی
بخوان زیارت پرمحتوای جامعه را
بخوان که خوب بفهمم بهای جامعه را
بخوان که روح بگیرد ولیشناسیمان
بخوان و شرح بده آیهآیه جامعه را
نگاه روشن تو ای «مَعادِنُ الرَّحمَه»
بنا نهاده در عالم بنای جامعه را
میان عرش و زمین، در تمامی ملکوت
ببین تجلّی بیانتهای جامعه را
بگیر دست مرا، «عادَتُکُمُ الاِحسان»
ببار بر دل من روشنای جامعه را
تو خواستی که فقط پیرو ولی باشیم
همیشه در خط مولایمان علی باشیم
بخوان مرا که به عشق تو مبتلا باشم
بخوان مرا که هواییِ سامرا باشم
چه خوب میشود آقای من شوی تا من
تمام عمر در این آستان گدا باشم
مرا اسیر خودت کن که با عنایاتت
ز بندهای تعلق دگر رها باشم
نگاه روشنت اعجاز بیحدی دارد
طلا و مس نه، نظر کن که کیمیا باشم
تو خانۀ دل من را تکان بده شاید
در آستانه تو زائر خدا باشم
بده برات زیارت که یک شب جمعه
کنار قبر شهیدان کربلا باشم
شوم دوباره دخیل دو قبر ششگوشه
فدایی تو و ارباب باوفا باشم
تمام دار و ندارم همه فدای حسین
چه میشود که بمیرم شبی برای حسین
-
اربعین بیقراری
نوای ناله و غمها: رقیه
گرفته کاروان دم: یا رقیه
رسیده اربعین بیقراری
همه برگشتهاند اما رقیه
-
روضهخوان ارباب
با نالۀ یا حسین بیتاب شدی
از داغ لب تشنۀ او آب شدی
با زمزمههای «أو سمعتم بغریب»
یک عمر تو روضهخوان ارباب شدی
-
کوثر بیقرینه
ای کوثر بیقرینۀ ثارالله
آرام و قرار سینۀ ثارالله
در صبر و شکوه و استقامت، یکتا
آیینۀ حق! سکینۀ ثارالله
-
فاطمهمذهب
در جمع ملائک مقرب هستی
از روز ازل فاطمهمذهب هستی
شد محو جمال کبریایی جانت
محبوب دل حسین و زینب هستی
یا کریم بهشت
از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد
و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد
به نور ناب نگاه چهارده خورشید
وجود و فطرت و ذات مرا منوّر کرد
زلال ناب ولایت به جان من نوشاند
سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد
به فضل و رحمت زهرا سرشت قلبم را
زلال، اشک مرا از تبار کوثر کرد
سپس کمی نمک روضه در وجودم ریخت
به عطر سیب حسینی مرا معطّر کرد
مرا اسیر غزلهای چشم تو میخواست
نگاه روشنتان را کُمیتپرور کرد
چگونه میشود الطاف بیکران تو را
چگونه میشود ای باشکوه باور کرد
خدا اراده نموده که شاعرت باشم
همیشه هر سحر جمعه زائرت باشم
به غیر وادی عشق تو نیست وادی ما
ولایت تو مبانی اعتقادی ما
شکوه بیحد تفسیر شیعه برکت توست
رهین محضر تو فقه اجتهادی ما
میان چشم تو آیات فتح را دیدیم
خروش تو شده روحیۀ جهادی ما
و آیهآیه قنوتت ترنّم ملکوت
خلوص سجده تو مسلک عبادی ما
همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست
به لطف اینکه تو هستی امام هادی ما
اگر کم از جلوات جلالیات گفتیم
بذار این همه را پای کمسوادی ما
شدیم مثل گدایان سامرائی تو
مگیر خرده بر این خواهش زیادی ما
چه میشود که گدای گدای تو باشیم
چه میشود بپذیری فدای تو باشیم
همیشه میوزد از مرقدت نسیم بهشت
پر است صحن و سرای تو از شمیم بهشت
کنار گنبد و گلدستههای تو دیدیم
شکوه عرش خدا، شوکت عظیم بهشت
عبور میکند از بین صحن اطهر تو
مسیر روشن حق، راه مستقیم بهشت
همیشه رزق من از دستِ باکرامت توست
میان جنتالاعلی تویی نعیم بهشت
همین که چشم من آقا به چشم تو افتاد
شدم اسیر نگاهت، شدم مقیم بهشت
دوباره شوق زیارت هواییام کرده
منم کبوتر صحن تو، یا کریمِ بهشت!
میان صحن و سرایت کبوترم کردی
تو بالهای مرا نذر این حرم کردی
بخوان زیارت پرمحتوای جامعه را
بخوان که خوب بفهمم بهای جامعه را
بخوان که روح بگیرد ولیشناسیمان
بخوان و شرح بده آیهآیه جامعه را
نگاه روشن تو ای «مَعادِنُ الرَّحمَه»
بنا نهاده در عالم بنای جامعه را
میان عرش و زمین، در تمامی ملکوت
ببین تجلّی بیانتهای جامعه را
بگیر دست مرا، «عادَتُکُمُ الاِحسان»
ببار بر دل من روشنای جامعه را
تو خواستی که فقط پیرو ولی باشیم
همیشه در خط مولایمان علی باشیم
بخوان مرا که به عشق تو مبتلا باشم
بخوان مرا که هواییِ سامرا باشم
چه خوب میشود آقای من شوی تا من
تمام عمر در این آستان گدا باشم
مرا اسیر خودت کن که با عنایاتت
ز بندهای تعلق دگر رها باشم
نگاه روشنت اعجاز بیحدی دارد
طلا و مس نه، نظر کن که کیمیا باشم
تو خانۀ دل من را تکان بده شاید
در آستانه تو زائر خدا باشم
بده برات زیارت که یک شب جمعه
کنار قبر شهیدان کربلا باشم
شوم دوباره دخیل دو قبر ششگوشه
فدایی تو و ارباب باوفا باشم
تمام دار و ندارم همه فدای حسین
چه میشود که بمیرم شبی برای حسین
بسیار عالی تولد دوستم صمیمی م هادی هست این متن رو براش فرستادم با تشکر از سایت خوبتون