- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۲۱۰۳
- شماره مطلب: ۳۸۲۹
-
چاپ
سیاه پوش
فلک! خراب شوی، بین چه ظلمها کردی!
به اهل بیت رسول خدا چهها کردی
هزار نامه ز کوفه به شاه دین بردی
به حیله از حرم جدّشان جدا کردی
هزار خدعه و مکر و فسون و فتنه و سوز
به پا نمودی و وارد به کربلا کردی
نه شرمی از رخ حیدر، نه خوفی از محشر
نه واهمه ز خدا و ز مصطفی کردی
برای آن که ننوشند آب، اطفالش
دو دست میر غضنفر ز تن جدا کردی
سران نوخط و نورُستگان فاطمه را
ز تن بریدی و بر نوک نیزهها کردی
گهی به نوک سنان، گه به دیر نصرانی
گهی به طشت طلا، گه تنور جا کردی
به حکم ابن زیاد و یزد شوم دغا
چه آتشی که تو در خیمهها به پا کردی!
پس آن حریم که بُد پاسبانْش جبرائیل
اسیر سلسلۀ قوم اشقیا کردی
بگو به حشر، جواب خدا چه خواهی داد
از این جفا که به اولاد مصطفی کردی
ز کار کرببلا دم مزن تو، «فرخنده»!
کز این قضیّه، سیهپوش، ماسوا کردی
-
اشک بر حسین
دارم از هجر رخت دیده چو رود جیحون
قلب بشْکسته، پُر اندوه؛ جگر، دجلۀ خون
آنقدر گریه کنم از غمت، ای شاه شهید!
تا دل خون شده از دیدهام آید بیرون
-
بارگاه حسین
زمین کرببلا شد چو خوابگاه حسین
گذشت از حرم کعبه، بارگاه حسین
امیدوار چنانم که روز رستاخیز
مرا خدای دهد جای در پناه حسین
-
مدح حضرت علیاکبر (ع)
دلم سیّار دشت کربلا شد
گرفتار شه گلگون قبا شد
تپیدی مرغ دل اندر بر من
فتاده شوق اکبر بر سر من
-
زبانحال حضرت فاطمه صغری (س)
چه شود اگر گذر، ای صبا! تو به سوی کرببلا کنی؟[1]
چو رسی به دشت بلا ز من، تو به اکبرم گلهها کنی
ز منِ شکستهدل، ای صبا! تو بگو به اکبر باوفا
چه شود که ای شه مهلقا! «نظری به جانب ما کنی؟»
سیاه پوش
فلک! خراب شوی، بین چه ظلمها کردی!
به اهل بیت رسول خدا چهها کردی
هزار نامه ز کوفه به شاه دین بردی
به حیله از حرم جدّشان جدا کردی
هزار خدعه و مکر و فسون و فتنه و سوز
به پا نمودی و وارد به کربلا کردی
نه شرمی از رخ حیدر، نه خوفی از محشر
نه واهمه ز خدا و ز مصطفی کردی
برای آن که ننوشند آب، اطفالش
دو دست میر غضنفر ز تن جدا کردی
سران نوخط و نورُستگان فاطمه را
ز تن بریدی و بر نوک نیزهها کردی
گهی به نوک سنان، گه به دیر نصرانی
گهی به طشت طلا، گه تنور جا کردی
به حکم ابن زیاد و یزد شوم دغا
چه آتشی که تو در خیمهها به پا کردی!
پس آن حریم که بُد پاسبانْش جبرائیل
اسیر سلسلۀ قوم اشقیا کردی
بگو به حشر، جواب خدا چه خواهی داد
از این جفا که به اولاد مصطفی کردی
ز کار کرببلا دم مزن تو، «فرخنده»!
کز این قضیّه، سیهپوش، ماسوا کردی