- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۵۹۶
- شماره مطلب: ۳۸۲۷
-
چاپ
واحسینـا!
ای شهیدی کز رخت، نور خدا پیداستی!
رأس پاکت بر سنان، مانند بسم اللهستی
گه تجلّی کرده نورت همچو یزدان در درخت
گاه دیر راهب از وی وادی سیناستی
بلبلان باغ جنّت جملگی بشْکستهبال
بسته بازوهایشان از کینۀ اعداستی
نیستی بیکس، شها! کاندر عزاداری تو
تا قیامت، هر محرّم، شورش و غوغاستی
«یا حسینا» میرسد از عالم بالا به گوش
نالۀ خیل مَلَک یا نوحۀ زهراستی
جان فدای آن فدای کوی جانان! کز وفا
در دو عالم، خونبهایش قادر یکتاستی
دشمنانش را بُوَد در قعر دوزخ، جایگاه
دوستانش را مکان در جنّت المأواستی
تربت کویش بُوَد از بهر هر دردی دوا
لیکن این «فرخندۀ» او از چه نابیناستی؟
-
اشک بر حسین
دارم از هجر رخت دیده چو رود جیحون
قلب بشْکسته، پُر اندوه؛ جگر، دجلۀ خون
آنقدر گریه کنم از غمت، ای شاه شهید!
تا دل خون شده از دیدهام آید بیرون
-
بارگاه حسین
زمین کرببلا شد چو خوابگاه حسین
گذشت از حرم کعبه، بارگاه حسین
امیدوار چنانم که روز رستاخیز
مرا خدای دهد جای در پناه حسین
-
مدح حضرت علیاکبر (ع)
دلم سیّار دشت کربلا شد
گرفتار شه گلگون قبا شد
تپیدی مرغ دل اندر بر من
فتاده شوق اکبر بر سر من
-
زبانحال حضرت فاطمه صغری (س)
چه شود اگر گذر، ای صبا! تو به سوی کرببلا کنی؟[1]
چو رسی به دشت بلا ز من، تو به اکبرم گلهها کنی
ز منِ شکستهدل، ای صبا! تو بگو به اکبر باوفا
چه شود که ای شه مهلقا! «نظری به جانب ما کنی؟»
واحسینـا!
ای شهیدی کز رخت، نور خدا پیداستی!
رأس پاکت بر سنان، مانند بسم اللهستی
گه تجلّی کرده نورت همچو یزدان در درخت
گاه دیر راهب از وی وادی سیناستی
بلبلان باغ جنّت جملگی بشْکستهبال
بسته بازوهایشان از کینۀ اعداستی
نیستی بیکس، شها! کاندر عزاداری تو
تا قیامت، هر محرّم، شورش و غوغاستی
«یا حسینا» میرسد از عالم بالا به گوش
نالۀ خیل مَلَک یا نوحۀ زهراستی
جان فدای آن فدای کوی جانان! کز وفا
در دو عالم، خونبهایش قادر یکتاستی
دشمنانش را بُوَد در قعر دوزخ، جایگاه
دوستانش را مکان در جنّت المأواستی
تربت کویش بُوَد از بهر هر دردی دوا
لیکن این «فرخندۀ» او از چه نابیناستی؟