- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۱۰۲۹۲
- شماره مطلب: ۳۸۰۷
-
چاپ
السّلام علی ساکن کربلا
از مدینه رو به سوی نینوا خواهم نمود
کربلا را در حقیقت کربلا خواهم نمود
از جوار جدّ و مادر، از دیار خویشتن
رو به سوی نینوا با صد نوا خواهم نمود
کوس ظلم آل سفیان سر زده بر بام چرخ
من ز مظلومی، فلک را پر صدا خواهم نمود
خلق را تبلیغ بی دینی ز دین بیگانه کرد
با مرام دین، جهان را آشنا خواهم نمود
باطل از تدلیس شیطانی به حق آمیخته
حقّ و باطل را ز یکدیگر جدا خواهم نمود
پیشۀ من امر بر معروف و نهی از منکر است
در چنین ره، من به جدّم اقتدا خواهم نمود
خلق اگر یاری کنندم، دین حق احیا شود
ورنه من خود را به راه دین، فدا خواهم نمود
من ولیّ کبریایم؛ امر، امر کبریا است
سر به کف، اجرای امر کبریا خواهم نمود
یاور دین گر نماند غیر هفتاد و دو تن
من به هفتاد و دو یارم اکتفا خواهم نمود
من خلیل عصر خویشم همچنان جدّم خلیل
با ذبیحانم سفر سوی منا خواهم نمود
پرچم دین تا به پا گردد، بماند جاودان
در زمین کربلا بر پا لوا خواهم نمود
خوانده حق، ذبح عظیمم تا برم فیض عظیم
در محیط قتلگه در خون شنا خواهم نمود
تا ادا گردد فرایض، تا به جا ماند نماز
ظهر عاشورا نماز خوف، ادا خواهم نمود
تا شفا یابد ز هر درد و گرفتاری بشر
کربلای خویش را دار الشّفا خواهم نمود
تا اجابت گردد از حق، دوستانم را دعا
حائرم را بر همه جای دعا خواهم نمود
تا که «آذر» خوشهچین خرمن فیضم شود
خلعت مرثیّه خوانیاش عطا خواهم نمود
-
شیرازۀ امالکتاب
بر زمین، شیرازۀ امالکتاب افتاده است؟
یا که شبه احمد از پشت عقاب افتاده است؟
این علىاکبر است افتاده در دریاى خون
یا که عکس ماه غرق خون در آب افتاده است؟
-
تخمیس غزل طالب کابلی
ای خون حق! که نهر، روان گشتت از گلو
گاه صلات ظهر گرفتی ز خون، وضو
نالم ز جور چرخ وَ یا کینۀ عدو؟
-
تخمیس غزل صامت بروجردی
فغان! ز کجروی چرخ و طرح رنگ نوینش
نگر چگونه به خاصان حق بُوَد سر کینش
شهی که مُلک سلیمان بُوَد به زیر نگینش
-
تخمیس غزل محفوظ اصفهانی
«شه دین گفت: من پابست عشق روی جانانم»
به کوی عشق سر بنْهاده اندر خطّ فرمانم
فدا اندر منا آورده جمع نوجوانانم
السّلام علی ساکن کربلا
از مدینه رو به سوی نینوا خواهم نمود
کربلا را در حقیقت کربلا خواهم نمود
از جوار جدّ و مادر، از دیار خویشتن
رو به سوی نینوا با صد نوا خواهم نمود
کوس ظلم آل سفیان سر زده بر بام چرخ
من ز مظلومی، فلک را پر صدا خواهم نمود
خلق را تبلیغ بی دینی ز دین بیگانه کرد
با مرام دین، جهان را آشنا خواهم نمود
باطل از تدلیس شیطانی به حق آمیخته
حقّ و باطل را ز یکدیگر جدا خواهم نمود
پیشۀ من امر بر معروف و نهی از منکر است
در چنین ره، من به جدّم اقتدا خواهم نمود
خلق اگر یاری کنندم، دین حق احیا شود
ورنه من خود را به راه دین، فدا خواهم نمود
من ولیّ کبریایم؛ امر، امر کبریا است
سر به کف، اجرای امر کبریا خواهم نمود
یاور دین گر نماند غیر هفتاد و دو تن
من به هفتاد و دو یارم اکتفا خواهم نمود
من خلیل عصر خویشم همچنان جدّم خلیل
با ذبیحانم سفر سوی منا خواهم نمود
پرچم دین تا به پا گردد، بماند جاودان
در زمین کربلا بر پا لوا خواهم نمود
خوانده حق، ذبح عظیمم تا برم فیض عظیم
در محیط قتلگه در خون شنا خواهم نمود
تا ادا گردد فرایض، تا به جا ماند نماز
ظهر عاشورا نماز خوف، ادا خواهم نمود
تا شفا یابد ز هر درد و گرفتاری بشر
کربلای خویش را دار الشّفا خواهم نمود
تا اجابت گردد از حق، دوستانم را دعا
حائرم را بر همه جای دعا خواهم نمود
تا که «آذر» خوشهچین خرمن فیضم شود
خلعت مرثیّه خوانیاش عطا خواهم نمود