مشخصات شعر

خرمافروش، یک‌شبه خنجرفروش شد (به مناسبت شهادت جناب مسلم‌بن‌عقیل)

از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان

مغرب شکست بیعتِ بسیارهایشان

 

یک پیرزن فقط به سَفیرت پناه داد

ماندم چه شد تعارف و اصرارهایشان؟

 

کوفه مرا ز روی تو شرمنده کرده است

سر می‌زنم ز غصه به دیوارهایشان

 

جای طناب، بر دهنم مشت می‌زدند

اینجا همه عوض شده رفتارهایشان

 

محصول باغ‌ها همه خرج سپاه شد

از خار و سنگ پر شده انبارهایشان

 

خرمافروش، یک‌شبه خنجرفروش شد

تغییر کرده کاسبی و کارهایشان

 

سکه شده فروختن چکمه‌هایشان

رونق گرفته دکۀ نجارهایشان

 

بر روی میخ، جسم مرا پشت و رو زدند

لعنت به رسم کوفه و هنجارهایشان

 

اینجا سرِ برادر ِتو شرط بسته‌اند

غوغا شده میان کمان‌دارهایشان

 

اینجا برای غارت خلخال و روسری

خُرجین خریده‌اند خریدارهایشان

خرمافروش، یک‌شبه خنجرفروش شد (به مناسبت شهادت جناب مسلم‌بن‌عقیل)

از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان

مغرب شکست بیعتِ بسیارهایشان

 

یک پیرزن فقط به سَفیرت پناه داد

ماندم چه شد تعارف و اصرارهایشان؟

 

کوفه مرا ز روی تو شرمنده کرده است

سر می‌زنم ز غصه به دیوارهایشان

 

جای طناب، بر دهنم مشت می‌زدند

اینجا همه عوض شده رفتارهایشان

 

محصول باغ‌ها همه خرج سپاه شد

از خار و سنگ پر شده انبارهایشان

 

خرمافروش، یک‌شبه خنجرفروش شد

تغییر کرده کاسبی و کارهایشان

 

سکه شده فروختن چکمه‌هایشان

رونق گرفته دکۀ نجارهایشان

 

بر روی میخ، جسم مرا پشت و رو زدند

لعنت به رسم کوفه و هنجارهایشان

 

اینجا سرِ برادر ِتو شرط بسته‌اند

غوغا شده میان کمان‌دارهایشان

 

اینجا برای غارت خلخال و روسری

خُرجین خریده‌اند خریدارهایشان

۲ نظر
 
  • کاشیان ۱۳۹۳/۰۹/۲۶

    بسیار عالی

  • محمد ۱۳۹۳/۰۷/۱۲

    اللهم العن قتله ابی عبدالله علیه السلام

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×