- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۳
- بازدید: ۲۰۰۶۹
- شماره مطلب: ۳۷۵۰
-
چاپ
تشنۀ دیدار
نقد جان بر کف و شرمنده به بازار توام
که بدین مایۀ ناچیز خریدار توام
سنگها از همه سو بر من آزاده زدند
به گناهی که در این شهر، گرفتار توام
کو به کو در دل شب گردم و گریم تا صبح
همه خوابند و من سوخته بیدار توام
دست از دار جهان شسته به پای قدمت
جان به کف دارم و مشتاق سر دار توام
گر چه آواره در این شهر یتیمان منند
یاد اطفال تو و عترت اطهار توام
کام خشکیده ولی آب ننوشم هرگز
تشنهام تشنه ولی تشنۀ دیدار توام
دُرّ دندان من از درج دهن ریخت چه غم؟
یاد چوب ستم و لعل گهربار توام
پیش دشمن همه خندند ولی من گریم
چه کنم عاشق دلسوختۀ زار توام؟
تا دم مرگ به یاد تو لبم زمزمه داشت
همه دیدند که سرباز وفادار توام
«میثم» بی سر و پایم که اگر بپْذیری
خارِ افتاده به خاک ره گلزار توام
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
تشنۀ دیدار
نقد جان بر کف و شرمنده به بازار توام
که بدین مایۀ ناچیز خریدار توام
سنگها از همه سو بر من آزاده زدند
به گناهی که در این شهر، گرفتار توام
کو به کو در دل شب گردم و گریم تا صبح
همه خوابند و من سوخته بیدار توام
دست از دار جهان شسته به پای قدمت
جان به کف دارم و مشتاق سر دار توام
گر چه آواره در این شهر یتیمان منند
یاد اطفال تو و عترت اطهار توام
کام خشکیده ولی آب ننوشم هرگز
تشنهام تشنه ولی تشنۀ دیدار توام
دُرّ دندان من از درج دهن ریخت چه غم؟
یاد چوب ستم و لعل گهربار توام
پیش دشمن همه خندند ولی من گریم
چه کنم عاشق دلسوختۀ زار توام؟
تا دم مرگ به یاد تو لبم زمزمه داشت
همه دیدند که سرباز وفادار توام
«میثم» بی سر و پایم که اگر بپْذیری
خارِ افتاده به خاک ره گلزار توام