- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۳
- بازدید: ۲۳۴۶
- شماره مطلب: ۳۷۴۳
-
چاپ
۴
باز دلشورهای افتاده به جانم چه کنم ؟
تندتر می زند آخر ضربانم چه کنم ؟
پسرم رفته و چندی است از او بی خبرم
باز هم بی خبری برده امانم چه کنم
آه! «یا رادَّ یوسف...!» پسرم برگردد
نگرانم نگرانم نگرانم چه کنم؟
همۀ ترسم از این است: صدایم بزند
دیر خود را به کنارش برسانم چه کنم ؟
گرگها دور و بر یوسف من ریختهاند
پدری پیرم و افتاده جوانم چه کنم
به زمین خورده انار من و صد دانه شده
جمع باید کنم او را و ندانم چه کنم
جگر سوختهام را ز حرم پوشاندم
ماندهام زار که با قدّ کمانم چه کنم
-
یعقوبهای چشم من از دست رفتهاند
هر روز پای هر محنت گریه میکنم
بر هر هزار زخم تنت گریه میکنم
با نوحههای هر شب تو گریه میکنم
با روضههای دل شکنت گریه میکنم
-
هرکه دارد هوس کرببلا، آماده است
ای که جز خانۀ تو، خلوت ما نیست که نیست
هر چه گشتیم در این میکده جا نیست که نیست
من که جز نام تو نامی نشنیدم بی شک
جز صدای تو در این دهر صدا نیست که نیست
-
میوۀ پیوند
دل که شد خرسند چیز دیگری ست
چهره با لبخند چیز دیگری ست
تا که کام عشق را شیرین کنی
بوسهای چون قند چیز دیگری ست -
شیری افتاد ز پا و همگی شیر شدند
علقمه گفتم و دیدم دلم از پا افتاد
یاد لبهای علی اصغر و دریا افتاد
علقمه گفتم و دیدم که سواری بی دست
تیر آنقدر به او خورد که از نا افتاد
۴
باز دلشورهای افتاده به جانم چه کنم ؟
تندتر می زند آخر ضربانم چه کنم ؟
پسرم رفته و چندی است از او بی خبرم
باز هم بی خبری برده امانم چه کنم
آه! «یا رادَّ یوسف...!» پسرم برگردد
نگرانم نگرانم نگرانم چه کنم؟
همۀ ترسم از این است: صدایم بزند
دیر خود را به کنارش برسانم چه کنم ؟
گرگها دور و بر یوسف من ریختهاند
پدری پیرم و افتاده جوانم چه کنم
به زمین خورده انار من و صد دانه شده
جمع باید کنم او را و ندانم چه کنم
جگر سوختهام را ز حرم پوشاندم
ماندهام زار که با قدّ کمانم چه کنم