- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۳
- بازدید: ۱۲۷۶
- شماره مطلب: ۳۷۲۵
-
چاپ
فرات تماشا
لب تشنه رفته آب به اینجا بیاورد
یک مشک از فرات تماشا بیاورد
ای نخلهای حوصله طاقت بیاورید
عبّاس رفته است که دریا بیاورد
با آب از لبان عطشناک غنچه گفت
شاید فرات را به تقلّا بیاورد
عمّه چقدر دیر...چه شد پس عمویمان؟
عمّه چقدر صبر کنم تا بیاورد؟
ترسم که هیچ وقت نیاید امیر عشق
خورشید سر به دامن صحرا بیاورد
ای باغبان مرثیه! وقتی تو نیستی
داغ عطش چه بر سر گلها بیاورد
پاشیده ام نگاه به آن سوی نخلها
تا نکهتی از آن گل زیبا بیاورد
عبّاس دیر کرده مبادا که رفته است
اشک فرشتگان خدا را بیاورد
دیگر عطش نه....آب نمیخواهم عمّه جان!
عمّه بگو ....بگو کسی اورا بیاورد
اصغر صبور باش و مسوزان دل مرا
رفته عمو برای تو دریا بیاورد
-
بهانۀ غم
شب را کنار زد و سحر آفریده شد
چشمی زدی به ماه، نظر آفریده شد
از چهرهات جنون و جنان را جلا زدند
از چشمهات شور و شرر آفریده شد
-
خاک دیوانگی مجنونها
بغضها دسته دسته میلرزند
چمدانی که دست زن مانده
اتوبوسی که بی هوا رفته
چشمهایی که بر ترن مانده
-
داغ غریب
در ماتم دردانۀ معصوم علی
خون میچکد از دیدۀ مظلوم علی
امروز زمین لباس غم پوشیده
از داغ غریب «امّ کلثوم» علی
-
شبیه اشک
بر جدّ مطهرت شبیهی، بانو!
بر فاطمه مادرت شبیهی، بانو!
بر زینب و اشکهای او میمانی
بر غربت خواهرت شبیهی، بانو!
فرات تماشا
لب تشنه رفته آب به اینجا بیاورد
یک مشک از فرات تماشا بیاورد
ای نخلهای حوصله طاقت بیاورید
عبّاس رفته است که دریا بیاورد
با آب از لبان عطشناک غنچه گفت
شاید فرات را به تقلّا بیاورد
عمّه چقدر دیر...چه شد پس عمویمان؟
عمّه چقدر صبر کنم تا بیاورد؟
ترسم که هیچ وقت نیاید امیر عشق
خورشید سر به دامن صحرا بیاورد
ای باغبان مرثیه! وقتی تو نیستی
داغ عطش چه بر سر گلها بیاورد
پاشیده ام نگاه به آن سوی نخلها
تا نکهتی از آن گل زیبا بیاورد
عبّاس دیر کرده مبادا که رفته است
اشک فرشتگان خدا را بیاورد
دیگر عطش نه....آب نمیخواهم عمّه جان!
عمّه بگو ....بگو کسی اورا بیاورد
اصغر صبور باش و مسوزان دل مرا
رفته عمو برای تو دریا بیاورد