- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۲/۰۶
- بازدید: ۱۴۲۸
- شماره مطلب: ۳۵۴۳
-
چاپ
ماه و شهاب
از بین برکهها، او دریا خطاب شد
دریای بکر برکه نبود، انتخاب شد
دریا ـ زنی که دامن آبی او فقط
گهوارۀ طلیعۀ ماه و شهاب شد
در دامن نجابت دریاییاش شکفت
ماه و دو چشم آینهها خیس آب شد
ماهی که در برابر خورشید سر به زیر
ماهی که با برادر خود همرکاب شد
... و زن ـ همان که آیۀ ناماش زمینی است
نازل برای مادری ماهتاب شد
پس ماه را به دامن خود پروراند تا
روزی که خوابها همه خواب سراب شد
خورشید در محاصرۀ ابر ماند و بعد
ذهن زمان پر از عطش و التهاب شد
آن روز رأس ظهر عطش ماه سر زد و
قلب زمانه سخت پر از اضطراب شد
رودی حقیر خواست که با ماه پر شود
تا دست ردّ ماه رسید و جواب شد
ماهی که در طراوت دریا طلوع کرد
با جرعههای خشک عطش بیحساب شد
دریا به خون نشست ... ولی نه برای ماه
غرق غروب ظهرترین آفتاب شد
-
نوبت قربانی
حجات قبول نوبت قربانی تو شد
وقت سماع و سلسلهجنبانی تو شد
احرام بستهاند ملائک به دیدنت
برخیز! وقت آینهگردانی تو شد
-
قامت معیار
آنجا که حرف قامت بالابلندهاست
گر بگذری قیامت بالابلندهاست
جایی که قامتت شده معیار، وصف سرو
در نوع خود ملامت بالابلندهاست
-
مثل دو بال پرستو
هم میان دست و بازو فاصله افتاده است
هم میان هر دو ابرو فاصله افتاده است
تیر سوزن شد، که دوزد پیکر او را به هم
بین اعضا از همهسو فاصله افتاده است
-
از عسل شیرینتر لحظۀ آرامش توست
قد کشیدی چقدرمرد شدی در سختی
مرد آن است که غالب بشود بر سختی
از عسل شیرینتر لحظۀ آرامش توست
شادی از اینکهرسیدهست به آخر سختی
ماه و شهاب
از بین برکهها، او دریا خطاب شد
دریای بکر برکه نبود، انتخاب شد
دریا ـ زنی که دامن آبی او فقط
گهوارۀ طلیعۀ ماه و شهاب شد
در دامن نجابت دریاییاش شکفت
ماه و دو چشم آینهها خیس آب شد
ماهی که در برابر خورشید سر به زیر
ماهی که با برادر خود همرکاب شد
... و زن ـ همان که آیۀ ناماش زمینی است
نازل برای مادری ماهتاب شد
پس ماه را به دامن خود پروراند تا
روزی که خوابها همه خواب سراب شد
خورشید در محاصرۀ ابر ماند و بعد
ذهن زمان پر از عطش و التهاب شد
آن روز رأس ظهر عطش ماه سر زد و
قلب زمانه سخت پر از اضطراب شد
رودی حقیر خواست که با ماه پر شود
تا دست ردّ ماه رسید و جواب شد
ماهی که در طراوت دریا طلوع کرد
با جرعههای خشک عطش بیحساب شد
دریا به خون نشست ... ولی نه برای ماه
غرق غروب ظهرترین آفتاب شد