- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۴۶۱
- شماره مطلب: ۳۵۱۲
-
چاپ
شمع سوزان بقیع
میچکد خوناب غم از چشم گریان بقیع
میشود بانوی اشک و درد، مهمان بقیع
تا ز خاموشی رهاند، قبر آن بانوی عشق
میشود امشب فروزان ماه تابان بقیع
با زبان شعله میگرید در امشب بیامان
از غم امّالبنین آن شمع سوزان بقیع
دیده او را بارها مأنوس با اندوه و غم
آشنا با درد و داغ اوست چشمان بقیع
آن چنان میسوخت از هجران فرزندان خویش
کز شرار نالهاش میسوخت بنیان بقیع
گر چه از غم داشت در دل، آتش پنهان ولی
شعلهور میگشت آنجا آه پنهان بقیع
حضرت امّالبنین این مادر ایثار و عشق
آرمید امّا به غم آباد ویران بقیع
در محیط غرقِ ماتم گشته از داغ غمش
سر به ساحل میزند هر لحظه طوفان بقیع
هر زمان «یاسر» کنار مرقدش یابد حضور
تر کند از اشک خود همواره دامان بقیع
-
راه عشق
راه عشق است این و راه ساده نیست
برنخیزد هرکسی آماده نیست
جادهای گلگونتر از دلهای پاک
مرکبی جز عشق در این جاده نیست
-
تکاپوی بهشت
من میروم اما به تکاپوی بهشت
با جان و دلی معطر از بوی بهشت
هم کرب و بلا بهشت و هم شهر نجف
یعنی ز بهشت میروم سوی بهشت
-
بهشت عشق
دل تشنه لب چشمۀ جوشان ولاست
جان در طلب روضۀ رضوان خداست
یک سمت بهشت نور شد شهر نجف
یک سمت بهشت عشق هم کرب و بلاست
-
مروۀ عشق
از مروۀ عشق در صفا خواهم رفت
لب تشنه پی آب بقا خواهم رفت
با اذن علی که اولین خورشید است
از شهر نجف به کربلا خواهم رفت
شمع سوزان بقیع
میچکد خوناب غم از چشم گریان بقیع
میشود بانوی اشک و درد، مهمان بقیع
تا ز خاموشی رهاند، قبر آن بانوی عشق
میشود امشب فروزان ماه تابان بقیع
با زبان شعله میگرید در امشب بیامان
از غم امّالبنین آن شمع سوزان بقیع
دیده او را بارها مأنوس با اندوه و غم
آشنا با درد و داغ اوست چشمان بقیع
آن چنان میسوخت از هجران فرزندان خویش
کز شرار نالهاش میسوخت بنیان بقیع
گر چه از غم داشت در دل، آتش پنهان ولی
شعلهور میگشت آنجا آه پنهان بقیع
حضرت امّالبنین این مادر ایثار و عشق
آرمید امّا به غم آباد ویران بقیع
در محیط غرقِ ماتم گشته از داغ غمش
سر به ساحل میزند هر لحظه طوفان بقیع
هر زمان «یاسر» کنار مرقدش یابد حضور
تر کند از اشک خود همواره دامان بقیع