مشخصات شعر

شمع سوزان بقیع

می‌چکد خوناب غم از چشم گریان بقیع

می‌شود بانوی اشک و درد، مهمان بقیع

 

تا ز خاموشی رهاند، قبر آن بانوی عشق

می‌شود امشب فروزان ماه تابان بقیع

 

با زبان شعله می‌گرید در امشب بی‌امان

از غم امّ‌البنین آن شمع سوزان بقیع

 

دیده او را بارها مأنوس با اندوه و غم

آشنا با درد و داغ اوست چشمان بقیع

 

آن چنان می‌سوخت از هجران فرزندان خویش

کز شرار ناله‌اش می‌سوخت بنیان بقیع

 

گر چه از غم داشت در دل، آتش پنهان ولی

شعله‌ور می‌گشت آنجا آه پنهان بقیع

 

حضرت امّ‌البنین این مادر ایثار و عشق

آرمید امّا به غم آباد ویران بقیع

 

در محیط غرقِ ماتم گشته از داغ غمش

سر به ساحل می‌زند هر لحظه طوفان بقیع

 

هر زمان «یاسر» کنار مرقدش یابد حضور

تر کند از اشک خود همواره دامان بقیع

شمع سوزان بقیع

می‌چکد خوناب غم از چشم گریان بقیع

می‌شود بانوی اشک و درد، مهمان بقیع

 

تا ز خاموشی رهاند، قبر آن بانوی عشق

می‌شود امشب فروزان ماه تابان بقیع

 

با زبان شعله می‌گرید در امشب بی‌امان

از غم امّ‌البنین آن شمع سوزان بقیع

 

دیده او را بارها مأنوس با اندوه و غم

آشنا با درد و داغ اوست چشمان بقیع

 

آن چنان می‌سوخت از هجران فرزندان خویش

کز شرار ناله‌اش می‌سوخت بنیان بقیع

 

گر چه از غم داشت در دل، آتش پنهان ولی

شعله‌ور می‌گشت آنجا آه پنهان بقیع

 

حضرت امّ‌البنین این مادر ایثار و عشق

آرمید امّا به غم آباد ویران بقیع

 

در محیط غرقِ ماتم گشته از داغ غمش

سر به ساحل می‌زند هر لحظه طوفان بقیع

 

هر زمان «یاسر» کنار مرقدش یابد حضور

تر کند از اشک خود همواره دامان بقیع

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×