- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۸۰۲
- شماره مطلب: ۳۵۰۱
-
چاپ
غبار غم
سلام دختر زهرا فدای چشم ترت
چه داغهای بزرگی نشسته بر جگرت
نگاه غرق غم تو شرارهام زده است
پر از غبار غم و ماتم است دور و برت
برای امّالبنین از سفر چه آوردی
بگو برای من از خاطرات در سفرت
بلند قامت عصمت چرا خمیده شدی
شکسته بار کدامین مصیبتی کمرت
بشیر گفته ز گلهای پرپرم تو بگو
برای من ز فداکاری دو گل پسرت
چهار پاره جانم فدای جان حسین
چه کرد ماتم و داغ حسین با جگرت
سخن بگو به من از لالههای گلشن دین
بگو برای من از لالهی بدون سرت
شنیدهام سر او را به نیزهها زدهاند
شنیدهام که جهان گشته تار در نظرت
کجاست پیرهن غرق خون یوسف تو
نشانهای بده بر من ز آخرین خبرت
شکست بغض «وفایی» ز نالههای حزین
ز تیر حادثه وقتی شکست بال و پرت
-
هیهات منّا الذله
خواندی حدیث خود را، هیهات منّا الذله
پیچید بین صحرا، هیهات منّا الذله
تو فاطمی سرشتی، با خون خود نوشتی
در موجی از بلایا، هیهات منّا الذله
-
سلام ما به دل داغدیدۀ سجّاد
سلام ما به مدینه، به قبلۀ جانش
سلام ما به رسول الله و گلستانش
سلام ما به حریمی که مهبط وحی است
که جبرئیل امین خادم است و دربانش
-
دل شعلهور
از شرار دل من چشم ترم میسوزد
دل من بیشتر از زخم سرم میسوزد
مثل نخلی که فتاده است کنار دریا
دل گرفته شرر و چشم ترم میسوزد
-
علقمه عطر گل یاس گرفت
چه بلایی است خدایا به سرم آمده است؟
از ره دور غمی در نظرم آمده است
تا پذیرای غمی سخت شوم، باردگر
اشک غم بدرقۀ چشم ترم آمده است
غبار غم
سلام دختر زهرا فدای چشم ترت
چه داغهای بزرگی نشسته بر جگرت
نگاه غرق غم تو شرارهام زده است
پر از غبار غم و ماتم است دور و برت
برای امّالبنین از سفر چه آوردی
بگو برای من از خاطرات در سفرت
بلند قامت عصمت چرا خمیده شدی
شکسته بار کدامین مصیبتی کمرت
بشیر گفته ز گلهای پرپرم تو بگو
برای من ز فداکاری دو گل پسرت
چهار پاره جانم فدای جان حسین
چه کرد ماتم و داغ حسین با جگرت
سخن بگو به من از لالههای گلشن دین
بگو برای من از لالهی بدون سرت
شنیدهام سر او را به نیزهها زدهاند
شنیدهام که جهان گشته تار در نظرت
کجاست پیرهن غرق خون یوسف تو
نشانهای بده بر من ز آخرین خبرت
شکست بغض «وفایی» ز نالههای حزین
ز تیر حادثه وقتی شکست بال و پرت