- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۲/۰۴
- بازدید: ۴۷۹۲
- شماره مطلب: ۳۵۰۰
-
چاپ
شب و مهتاب
من ام بنینم که دلم تاب ندارد
از سوز جگر دیدۀ من خواب ندارد
در سینۀ من ترکش هفتاد و دو زخم است
تار دل من، حاجت مضراب ندارد
ای اشک بریز از مژه، چون ابر بهاران
یک قطره از این گوهر نایاب ندارد
پرپر شده گلهای بنی فاطمه افسوس
گلزار وفا یک گل شاداب ندارد
آیات خدا زیر سم اسب چه میکرد
صبر از غم این واقعه محراب ندارد
گفتند که عباس من از علقمه آمد
دیدند که جز اشک روان آب ندارد
ای ماه بنیهاشمیان رفتی و دیگر
شبهای من غمزده مهتاب ندارد
-
محرم و صفر عشق
با یا حسین عشق من آغاز میشود
با اربعین شکوفۀ گل باز میشود
با یا حسین میرسد از راه، عطر یاسبا اربعین بهار گل آغاز میشود
-
مرثیهای که نا سروده ماند
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جز حسین، برابر نداشتم
وقتی صدای غربت یاسین بلند شددر خاطرم، به جز غم کوثر نداشتم
-
دختر شقایق
چون او کسی به راه وفا، یاوری نکرد
خون جگر نخورد و پیام آوری نکرد
زینب که مثل او کسی از داغدیدگانبا اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد
-
سوغات
تا باد گره گشای زلف چمن است
بر سینۀ لاله، داغ گلهای من است
هجده یوسف اگر چه از دستم رفتسوغات من از سفر، همین پیرهن است
شب و مهتاب
من ام بنینم که دلم تاب ندارد
از سوز جگر دیدۀ من خواب ندارد
در سینۀ من ترکش هفتاد و دو زخم است
تار دل من، حاجت مضراب ندارد
ای اشک بریز از مژه، چون ابر بهاران
یک قطره از این گوهر نایاب ندارد
پرپر شده گلهای بنی فاطمه افسوس
گلزار وفا یک گل شاداب ندارد
آیات خدا زیر سم اسب چه میکرد
صبر از غم این واقعه محراب ندارد
گفتند که عباس من از علقمه آمد
دیدند که جز اشک روان آب ندارد
ای ماه بنیهاشمیان رفتی و دیگر
شبهای من غمزده مهتاب ندارد