- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۲/۰۴
- بازدید: ۹۱۹
- شماره مطلب: ۳۴۹۸
-
چاپ
از بنی کلاب
یک چشم میکشد به روی خاک عکس آب
یک دست میزند به فلک نقش ماهتاب
عکس چهار قبر کشد مادری به خاک
هر روز زائر است در این قطعه آفتاب
این مادر چهار شهید است ای بقیع
عکس چهار قبر که دارد به سینه قاب
مردم به گرد گریۀ او جمع میشوند
دلهای ما ز سوز دلش میشود کباب
دشمن به حال گریۀ او گریه میکند
سنگی نبود تا نشود در بقیع آب
یک شیر زن که اصل و نسب دارد از خدا
همنام فاطمه است ولی از بنی کلاب
میشد به اسم فاطمه چون زنده خاطرات
امّالبنین گرفت لقب از ابوتراب
لبخند بود بر لب آفاق مینشست
خود را کنیز فاطمه میکرد تا خطاب
تا شیر بچهای متولد شود از او
او را عقیل بهر علی کرد انتخاب
عباس را به مهر حسین داد پرورش
با ذکر لایلای حسین تا رود به خواب
بر لب حدیث دست علمدار میسرود
دستی که بود بوسه گه لعلهای ناب
باور نکرد دست اباالفضل شد جدا
دستی که بوسه خورد ز لبهای خشک آب
میخواند تا که روضۀ ضرب عمود را
نزدیک بود زور شود آسمان خراب
در کربلا نبود ولی در مدینه بود
شرمندۀ سکینه و شرمندۀ رباب
صدها هزار مثل اباالفضل هم که داشت
میشد اگر فدای حسین داشت این ثواب
از بنی کلاب
یک چشم میکشد به روی خاک عکس آب
یک دست میزند به فلک نقش ماهتاب
عکس چهار قبر کشد مادری به خاک
هر روز زائر است در این قطعه آفتاب
این مادر چهار شهید است ای بقیع
عکس چهار قبر که دارد به سینه قاب
مردم به گرد گریۀ او جمع میشوند
دلهای ما ز سوز دلش میشود کباب
دشمن به حال گریۀ او گریه میکند
سنگی نبود تا نشود در بقیع آب
یک شیر زن که اصل و نسب دارد از خدا
همنام فاطمه است ولی از بنی کلاب
میشد به اسم فاطمه چون زنده خاطرات
امّالبنین گرفت لقب از ابوتراب
لبخند بود بر لب آفاق مینشست
خود را کنیز فاطمه میکرد تا خطاب
تا شیر بچهای متولد شود از او
او را عقیل بهر علی کرد انتخاب
عباس را به مهر حسین داد پرورش
با ذکر لایلای حسین تا رود به خواب
بر لب حدیث دست علمدار میسرود
دستی که بود بوسه گه لعلهای ناب
باور نکرد دست اباالفضل شد جدا
دستی که بوسه خورد ز لبهای خشک آب
میخواند تا که روضۀ ضرب عمود را
نزدیک بود زور شود آسمان خراب
در کربلا نبود ولی در مدینه بود
شرمندۀ سکینه و شرمندۀ رباب
صدها هزار مثل اباالفضل هم که داشت
میشد اگر فدای حسین داشت این ثواب