- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۲/۰۴
- بازدید: ۹۵۴
- شماره مطلب: ۳۴۹۷
-
چاپ
ابر بهاری
وقتی تو دل نازکتر از ابر بهاری
حق داری از دوری گلهایت بباری
تو همچنان شمعی که بعد از آن وقایع
کارت شده یک عمر تنها گریه، زاری
تو پا به پای زینب کبری همیشه
یک گوشه در شهر مدینه روضه داری
با او تمام روضهها را گریه کردی
امالمصائب را تو تنها غمگساری
روزی که آمد کاروان غم برایت
آن روز شد روز شروع بیقراری
معلوم شد عباستان در کاروان نیست
با این همه دیگر چرا چشم انتظاری
آن روز پرسیدی ز هر شخصی که دیدی
آیا خبر از یوسف زهرا نداری؟!
دیگر کسی خنده به لبهایت ندیده
آری که تا دنیاست دنیا سوگواری
شکر خدا در علقمه حاضر نبودی
آخر چطور میخواستی طاقت بیاری
وقتی شنیدی دستهایش را بریدند
کم مانده بود از غصۀ او جان سپاری
عباس تو سعی خودش را کرد اما
دیگر چرا تو از سکینه شرمساری
احساسهای تو سفر کردند و رفتند
اما تو ماندی و نگاه اشکباری
ابر بهاری
وقتی تو دل نازکتر از ابر بهاری
حق داری از دوری گلهایت بباری
تو همچنان شمعی که بعد از آن وقایع
کارت شده یک عمر تنها گریه، زاری
تو پا به پای زینب کبری همیشه
یک گوشه در شهر مدینه روضه داری
با او تمام روضهها را گریه کردی
امالمصائب را تو تنها غمگساری
روزی که آمد کاروان غم برایت
آن روز شد روز شروع بیقراری
معلوم شد عباستان در کاروان نیست
با این همه دیگر چرا چشم انتظاری
آن روز پرسیدی ز هر شخصی که دیدی
آیا خبر از یوسف زهرا نداری؟!
دیگر کسی خنده به لبهایت ندیده
آری که تا دنیاست دنیا سوگواری
شکر خدا در علقمه حاضر نبودی
آخر چطور میخواستی طاقت بیاری
وقتی شنیدی دستهایش را بریدند
کم مانده بود از غصۀ او جان سپاری
عباس تو سعی خودش را کرد اما
دیگر چرا تو از سکینه شرمساری
احساسهای تو سفر کردند و رفتند
اما تو ماندی و نگاه اشکباری