- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
- بازدید: ۲۲۰۶
- شماره مطلب: ۳۴۷۳
-
چاپ
آخرین کفن
زینب بیاور آخرین رخت کفن را
تا که کفن پوشم تن سبز حسن را
خالی است جای مادرم تا که ببوسد
لبهای سرخ یوسف گل پیرهن را
حیدر بیا فتنه دوباره پا گرفته
بیرون کن از شهر مدینه بیوهزن را
قبل از سفر تا کربلا غارت نمودند
با تیرهای پر ز کینه هستِ من را
عباس را گویید تا بیرون بیارد
آن تیرها که دوخته تابوت و تن را
بیرون کشیدم تیر از پهلویش ای وای
کردم زیارت گوییا امّالحسن را
پیراهن خود را ز خون او بشویید
حرفی از این تشییع با زینب نگویید
-
دروازه، خرابه، کوچه و بزم یزید
الشام، همانجا که به ما بد کردند
بی غیرت و بی دین، همگی بی دردنددروازه، خرابه، کوچه و بزم یزید
هر چه که بگویی سرمان آوردند -
تو یادگار آخرین کربلایى
یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
از غصۀ جانسوز تو پژمرده گشتیم
هر شیعه در دل، حجلۀ داغ تو بسته
سنگینى داغت دل ما را شکسته
-
غلام حیدر
از عطای فاطمه من مبتلا بر حیدرم
از ازل تا روز محشر ریزهخوار این درم
مرتضی خود گفته بابای من مسکین بُود
او بود بابا و زهرای مطهر مادرم
-
مثل ضریح شش گوشه
آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه
حرم برای تو شه کرم میسازه
آخر برات یه گنبد طلا میسازیم
شبیه گنبد امام رضا میسازیم
آخرین کفن
زینب بیاور آخرین رخت کفن را
تا که کفن پوشم تن سبز حسن را
خالی است جای مادرم تا که ببوسد
لبهای سرخ یوسف گل پیرهن را
حیدر بیا فتنه دوباره پا گرفته
بیرون کن از شهر مدینه بیوهزن را
قبل از سفر تا کربلا غارت نمودند
با تیرهای پر ز کینه هستِ من را
عباس را گویید تا بیرون بیارد
آن تیرها که دوخته تابوت و تن را
بیرون کشیدم تیر از پهلویش ای وای
کردم زیارت گوییا امّالحسن را
پیراهن خود را ز خون او بشویید
حرفی از این تشییع با زینب نگویید