- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۰۶۳
- شماره مطلب: ۳۴۷۱
-
چاپ
روضۀ لایوُم
سایهی دستی میان قاب چشمان ترش
چادر خاکی زهرا بالش زیر سرش
رنگ خون پاشیده بر آیینهی احساس او
لکههای سرخ روی گوشوار مادرش
این دم آخر به یاد میخ در افتاده است
خانه را آتش زند با روضهی پشت درش
لختهها را پاک میکرد از لب خشکیدهاش
زینب خونین جگر با گوشههای معجرش
برخلاف رسم سرخ کشتگان راه عشق
رفتهرفته سبزتر میشد تمام پیکرش
با نظر بر اشک قاسم گفت: وای از کربلا
نامهای را داد با گریه به دست همسرش
روضهی لایوم میخواند غریب اهلبیت
کربلاییها چه گریانند در دور و برش؟!
چشم امیدش به قد و قامت عباس بود
ایستاده با ادب ساقی کنار بسترش
-
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد
از لالههای پرپرم چیزی نگویم
-
استاد درس رزم علمدار کربلا
شاهنشه اریکۀ قدرت اباالحسن
اسطورۀ صلابت و غیرت اباالحسن
یا والی الولی، ید حق، بندۀ خلف
یا مظهر العجایب عالم، شه نجف
-
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرم است
در کوچهها، نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه، جهنم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
-
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
آه دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال، تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
روضۀ لایوُم
سایهی دستی میان قاب چشمان ترش
چادر خاکی زهرا بالش زیر سرش
رنگ خون پاشیده بر آیینهی احساس او
لکههای سرخ روی گوشوار مادرش
این دم آخر به یاد میخ در افتاده است
خانه را آتش زند با روضهی پشت درش
لختهها را پاک میکرد از لب خشکیدهاش
زینب خونین جگر با گوشههای معجرش
برخلاف رسم سرخ کشتگان راه عشق
رفتهرفته سبزتر میشد تمام پیکرش
با نظر بر اشک قاسم گفت: وای از کربلا
نامهای را داد با گریه به دست همسرش
روضهی لایوم میخواند غریب اهلبیت
کربلاییها چه گریانند در دور و برش؟!
چشم امیدش به قد و قامت عباس بود
ایستاده با ادب ساقی کنار بسترش