- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۳
- بازدید: ۳۳۹۶
- شماره مطلب: ۳۴۳۰
-
چاپ
صفحه به صفحه
به سر نعش تو از زندگیم سیر شدم
ای عصایم بنگر بیتو زمینگیر شدم
کار جنگیدن من بعد تو بیفایده است
من که با تو هدف نیزه و شمشیر شدم
آیههای بدنت صفحه به صفحه پخش است
پیش هر آیهی قرآن تو تفسیر شدم
در تمام بدنت جان خودم را دیدم
من در آیینهی اعضای تو تکثیر شدم
بهر تکریم که بابای شهیدم، اینجا
با کف و هلهله و خنده چه تقدیر شدم
غیرتت کو که بینی ز حرم تا اینجا
عمهات آمده، برخیز که من پیر شدم
تا حرم خون تو از زیر عبایم میریخت
تو چکیدی و من از شرم سرازیر شدم
-
سرچشمهی بهار
که جن و انس بفهمند کار ما با توست
تمام هستی مایی فقط خدا با تو است -
روضههای خیزران
باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد
وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد
ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم
جایی که فرزندت در آنجا روضهخوان باشد
-
کوفه
چشم تو سمت من دل من گیر نیزههاست
این سینه پارهپارهی شمشیر نیزههاست
عشقت مرا به کوچه و بازار میکشد
زینب اسیر رشتهی زنجیر نیزههاست
صفحه به صفحه
به سر نعش تو از زندگیم سیر شدم
ای عصایم بنگر بیتو زمینگیر شدم
کار جنگیدن من بعد تو بیفایده است
من که با تو هدف نیزه و شمشیر شدم
آیههای بدنت صفحه به صفحه پخش است
پیش هر آیهی قرآن تو تفسیر شدم
در تمام بدنت جان خودم را دیدم
من در آیینهی اعضای تو تکثیر شدم
بهر تکریم که بابای شهیدم، اینجا
با کف و هلهله و خنده چه تقدیر شدم
غیرتت کو که بینی ز حرم تا اینجا
عمهات آمده، برخیز که من پیر شدم
تا حرم خون تو از زیر عبایم میریخت
تو چکیدی و من از شرم سرازیر شدم