- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۴
- بازدید: ۵۳۹۷
- شماره مطلب: ۳۴۲۴
-
چاپ
تن به تن
لب تشنه میشوی تو و ای وای مادرت
بیتاب میشوی تو و بیخواب خواهرت
اینجا برای حلق تو یک قطره آب نیست
پس زودتر برو به سوی حوض کوثرت
با حرمله مبارزۀ تن به تن نکن
یک کربلا کم است یلم، پیش لشگرت
با خنده دشنه بر دل من میکشی پسر
پس قاتلم تویی، تو و تیزی خنجرت
هی دست و پا چو اکبر لیلا نزن علی
آبی نمانده تا که بریزم به حنجرت
من پیکر ظریف تو را دفن میکنم
تا زیر دست و پا نرود پیکر و سرت
-
تنور خولی
به تاخت میرود و از خزان خبر دارد
به تاخت میرود انگار بار سر دارد
گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است
و پای مرکب او را ببین که پر دارد
-
تأخیر
دنیا تو را به لحظۀ تقدیر میکشید
انگار خط به آیۀ تطهیر میکشید
زیباترین و زشتترین شکل را خدا
در صحنهای عجیب به تصویر میکشید
-
سپر
سینهات از دل گودال خبر میگیرد
دارد از گردش شمشیر اثر میگیرد
آسمان سینۀ گودال و پرستو هم تو
سمت خورشید دلت یکدفعه پر میگیرد
تن به تن
لب تشنه میشوی تو و ای وای مادرت
بیتاب میشوی تو و بیخواب خواهرت
اینجا برای حلق تو یک قطره آب نیست
پس زودتر برو به سوی حوض کوثرت
با حرمله مبارزۀ تن به تن نکن
یک کربلا کم است یلم، پیش لشگرت
با خنده دشنه بر دل من میکشی پسر
پس قاتلم تویی، تو و تیزی خنجرت
هی دست و پا چو اکبر لیلا نزن علی
آبی نمانده تا که بریزم به حنجرت
من پیکر ظریف تو را دفن میکنم
تا زیر دست و پا نرود پیکر و سرت