- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۳
- بازدید: ۱۳۵۲
- شماره مطلب: ۳۳۹۷
-
چاپ
سفر
با کاروان نیزه سفر میکنم پدر
با طعنههای حرمله سر میکنم پدر
مانند خواهران خودم روی ناقهها
در پیش سنگ، سینه سپر میکنم پدر
از کوچۀ نگاه وقیح یهودیان
با یک لباس پاره گذر میکنم پدر
حالا برو به قصر، ولی نیمه شب تو را
با گریههای خویش خبر میکنم پدر
این گریه جای خطبۀ کوبندهی من است
من هم شبیه عمه خطر میکنم پدر
با دیدن جراحت پیشانیات دگر
از فکر بوسه صرفنظر میکنم پدر
شام سیاه زندگیام را به لطف تو
خورشید روی نیزه سحر میکنم پدر
امشب اگر که بوسه نگیرم من از لبت
در این قمار عشق ضرر میکنم پدر
-
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد
از لالههای پرپرم چیزی نگویم
-
استاد درس رزم علمدار کربلا
شاهنشه اریکۀ قدرت اباالحسن
اسطورۀ صلابت و غیرت اباالحسن
یا والی الولی، ید حق، بندۀ خلف
یا مظهر العجایب عالم، شه نجف
-
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرم است
در کوچهها، نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه، جهنم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
-
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
آه دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال، تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
سفر
با کاروان نیزه سفر میکنم پدر
با طعنههای حرمله سر میکنم پدر
مانند خواهران خودم روی ناقهها
در پیش سنگ، سینه سپر میکنم پدر
از کوچۀ نگاه وقیح یهودیان
با یک لباس پاره گذر میکنم پدر
حالا برو به قصر، ولی نیمه شب تو را
با گریههای خویش خبر میکنم پدر
این گریه جای خطبۀ کوبندهی من است
من هم شبیه عمه خطر میکنم پدر
با دیدن جراحت پیشانیات دگر
از فکر بوسه صرفنظر میکنم پدر
شام سیاه زندگیام را به لطف تو
خورشید روی نیزه سحر میکنم پدر
امشب اگر که بوسه نگیرم من از لبت
در این قمار عشق ضرر میکنم پدر