- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۳
- بازدید: ۲۴۹۵
- شماره مطلب: ۳۳۸۱
-
چاپ
خبر
خبر رسید که بر بام دوم دو هوا
به کوچه کوچۀ کوفه نفاق شد پیدا
خبر رسید که مسلم غریب و تنها شد
شکست کوفه دوباره وفا و پیمانها
خبر رسید سفیر امام را کشتند
به سنگ و نیزه پذیرا شدند مهمان را
خبر رسید که مسلم به زیر لب میگفت
میا به کوفه، میا جان مادرت زهرا!
به غیر هالۀ شرمندگی به رویم نیست
میا به کوفه اگر گفتهام «بیا مولا»
میا که حرمت اهل حرم شکسته شود
رود حریم خیامت به زیر دست و پا
تمام ترس من از آن بود خدا نکند
نگاه خیره نگردد حجاب محملها
میا که حرمله در وسعت نگاه پدر
ز سر بریدن اصغر نمیکند پروا
میا که بر سر دارالاماره مسلم دید
تمام صحنۀ غمبار روز عاشورا
میان قافله پیچید تا خبر، ماتم
نشست بر دل بیتاب زینب کبری
نشست گرد یتیمی به چهرهای تا دید
نشسته دختر مسلم به دامن بابا
خبر
خبر رسید که بر بام دوم دو هوا
به کوچه کوچۀ کوفه نفاق شد پیدا
خبر رسید که مسلم غریب و تنها شد
شکست کوفه دوباره وفا و پیمانها
خبر رسید سفیر امام را کشتند
به سنگ و نیزه پذیرا شدند مهمان را
خبر رسید که مسلم به زیر لب میگفت
میا به کوفه، میا جان مادرت زهرا!
به غیر هالۀ شرمندگی به رویم نیست
میا به کوفه اگر گفتهام «بیا مولا»
میا که حرمت اهل حرم شکسته شود
رود حریم خیامت به زیر دست و پا
تمام ترس من از آن بود خدا نکند
نگاه خیره نگردد حجاب محملها
میا که حرمله در وسعت نگاه پدر
ز سر بریدن اصغر نمیکند پروا
میا که بر سر دارالاماره مسلم دید
تمام صحنۀ غمبار روز عاشورا
میان قافله پیچید تا خبر، ماتم
نشست بر دل بیتاب زینب کبری
نشست گرد یتیمی به چهرهای تا دید
نشسته دختر مسلم به دامن بابا