- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۲
- بازدید: ۸۴۱
- شماره مطلب: ۳۳۶۳
-
چاپ
شرط
ما را درست لحظۀ آخر رساندهاند
بر سفرۀ عنایت زهرا نشاندهاند
دست مرا به توصیۀ او گرفته و
پای مرا به روضۀ بیبی کشاندهاند
شرط ورود مجلس زهرا ولایت است
با مِهر حیدر است که ما را نراندهاند
بیخود نبود شور حسینیه مزّه داد
از کودکی به ما نمکش را چشاندهاند
از صحن قدس بال و پرم دادهاند و بعد
تا کوچه داغهای مدینه پراندهاند
بیبال هم به عرش خدا پر کشیدهایم
وقتی درون هروله ما را دواندهاند
بویی نداشت سیب، ولی روی سیبها
هی قطرهقطره از عرق ما چکاندهاند
بوی گلاب میوزد از بس فرشتهها
گرد و غبار پیرهنم را تکاندهاند
اینها که چشم نیست، چراغ حسینیه است
با رشتههای گریه به هر سو کشاندهاند
-
گنجینۀ اسرار
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد
شور و حالم قیل و قال کوچه و بازار شد
هرکسی عمّان نخواهد شد مگر در خانهات
در حرم بودم، دلم گنجینۀ اسرار شد
-
ارث قبیله
ارث قبیله است که هرکس جوانتر است
مویش سفید گشته و قدش کمانتر است
این بیست و پنج سال که سنی نمیشود
اما بهار عمر شما پر خزانتر است
-
نور واحد
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم
ای تشنه! دور از آب تو ماندی حسین هم
پیر و جوان نداشت، که یک نور واحدید
در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم
-
عشق در کرببلا و زندگی در کربلاست
بشنو از من، دارم از یارم حکایت میکنم
سینهای دارم کز آن شرح محبت میکنم
هر جوانی را دلی هر عاشقی را سینهای است
من دلی دارم که آن را وقف هیئت میکنم
شرط
ما را درست لحظۀ آخر رساندهاند
بر سفرۀ عنایت زهرا نشاندهاند
دست مرا به توصیۀ او گرفته و
پای مرا به روضۀ بیبی کشاندهاند
شرط ورود مجلس زهرا ولایت است
با مِهر حیدر است که ما را نراندهاند
بیخود نبود شور حسینیه مزّه داد
از کودکی به ما نمکش را چشاندهاند
از صحن قدس بال و پرم دادهاند و بعد
تا کوچه داغهای مدینه پراندهاند
بیبال هم به عرش خدا پر کشیدهایم
وقتی درون هروله ما را دواندهاند
بویی نداشت سیب، ولی روی سیبها
هی قطرهقطره از عرق ما چکاندهاند
بوی گلاب میوزد از بس فرشتهها
گرد و غبار پیرهنم را تکاندهاند
اینها که چشم نیست، چراغ حسینیه است
با رشتههای گریه به هر سو کشاندهاند