- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۴/۳۱
- بازدید: ۲۸۴۴
- شماره مطلب: ۳۳۶
-
چاپ
گناه ...
دارد گناه قلب مرا تار میکند
این نانجیب کار مرا زار میکند
میخواستم وقف تو باشم ولی نشد
دنیا خلاف میل دلم کار میکند
حُبالحسین قلب مرا نور میدهد
اما گناه، جان مرا نار میکند
با اینکه روزها همهاش غرق غفلتم
من را نگاه لطف تو بیدار میکند
از تو عجیب نیست مرا رد نمیکنی
وقتی کریم خنده به اغیار میکند
قطره به قطره اشک تو دل را جلا دهد
روضه مرا ز عشق تو سرشار میکند
-
فدای سرت
چقدر گریه نوشته دلم برای سرت
تمام جسم تو زخمی...ولی فدای سرت
چه آمده به سرت زیر تیر و نیزه و نعل؟
بگو که بوسه بگیرم من از کجای سرت؟
-
عرش نیزه
دیگر تحملش به سر آمد، برابرش
دارد ز دست میرود عمه، عمو، سرش
شمشیر و نیزه، تیر و سنان متحد شدند
با هر صدای حرمله: «حمله به پیکرش»
-
پشت سرت
نگاه و آه چه در هم شدند پشت سرت
امیدهای دلم کم شدند پشت سرت
خبر ز رفتن تو بین خیمه تا پیچید
ز غصه، قامت و قد، خم شدند پشت سرت
-
کرب و بلا مثل مدینه شده بود
ته گودال تمام بدنش میسوزد
خواهری دید عقیق یمنش میسوزدنیزهها زیر حرارت همگی ذوب شدند
بی سبب نیست جراحات تنش میسوزد
گناه ...
دارد گناه قلب مرا تار میکند
این نانجیب کار مرا زار میکند
میخواستم وقف تو باشم ولی نشد
دنیا خلاف میل دلم کار میکند
حُبالحسین قلب مرا نور میدهد
اما گناه، جان مرا نار میکند
با اینکه روزها همهاش غرق غفلتم
من را نگاه لطف تو بیدار میکند
از تو عجیب نیست مرا رد نمیکنی
وقتی کریم خنده به اغیار میکند
قطره به قطره اشک تو دل را جلا دهد
روضه مرا ز عشق تو سرشار میکند
خدا خیرتون بده سایت مورد علاقه من هستید مخصوصا بخاطر شعر و عکس هاتون و...
تشکر عزیز
چه شعر زیبایی