- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۱/۰۱
- بازدید: ۲۷۲۲
- شماره مطلب: ۳۳۱۶
-
چاپ
خواهری با عشق
پرده را از خیمهام بالا نزن، بگذر برادر
شرمگینم چون ندارم تحفهای دیگر برادر
این دو قربانی چه قابل؟ جان صد زینب فدایت
هر دو را بگذار بر خاک ره و بگذر، برادر
با شهادت نیز خواهرزاده شد اسباب زحمت
خستهای، دیگر مکش بار غم خواهر، برادر
سینهام بشکاف با شمشیر زهرآلوده، اما
با نگاه شرمگین در چشم من منگر، برادر
خواهری با عشق، برد از یاد زینب مادری را
تسلیت با من مگو جز در غم اکبر، برادر
گرد و خاکی از میان برخاست، چنین واکن ز ابرو
اینک از خیل غلامانت دو تن کمتر، برادر
انتظار شیون از زینب مدار امشب که اشکم
پیش از این خشکیده بر گهوارۀ اصغر، برادر
-
قل اعوذ برب الفلق
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود -
اندوه عظیم
زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت
چون آسمان، نظر به بلندای خود نداشت
اسمی عظیم بود، که چون رازِ سر به مُهر
در خانهی علی، سَرِ افشای خود نداشت
«امّالبنین»، کنایهای از شرمِ عاشقی است
کز حُجب، تابِ نامِ دل آرای خود نداشت
-
کابوس یک عمر
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود
-
مادر صبر
ای نامۀ سربه مهر مکتوم
ای مادر صبر، ام کلثوم!ای میوۀ بوستان احمد
ای حاصل وصلت دو معصوم
خواهری با عشق
پرده را از خیمهام بالا نزن، بگذر برادر
شرمگینم چون ندارم تحفهای دیگر برادر
این دو قربانی چه قابل؟ جان صد زینب فدایت
هر دو را بگذار بر خاک ره و بگذر، برادر
با شهادت نیز خواهرزاده شد اسباب زحمت
خستهای، دیگر مکش بار غم خواهر، برادر
سینهام بشکاف با شمشیر زهرآلوده، اما
با نگاه شرمگین در چشم من منگر، برادر
خواهری با عشق، برد از یاد زینب مادری را
تسلیت با من مگو جز در غم اکبر، برادر
گرد و خاکی از میان برخاست، چنین واکن ز ابرو
اینک از خیل غلامانت دو تن کمتر، برادر
انتظار شیون از زینب مدار امشب که اشکم
پیش از این خشکیده بر گهوارۀ اصغر، برادر