- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۱/۰۱
- بازدید: ۷۲۵
- شماره مطلب: ۳۳۱۳
-
چاپ
به بام عرش
به بام عرش رسانده خدا کمال تو را
به روی فرش نداده به کس جلال تو را
تو زینتی پدری را که غایت مردیست
نزاده مادر دنیا زنی مثال تو را
هزار دجله نمی از خروش خطبۀ توست
هزار نیل ندارد دل زلال تو را
زبان شعر من آتش گرفته از وقتی
بر آن شدم که بگویم زبان حال تو را
هر آنکه شعله به جان تو زد به گورش برد
خیال خام تماشای قیل و قال تو را
چه کرد با دل تنگت وداع با خورشید
که غم تکید چنین قامت هلال تو را
هنوز کوچه به کوچه به شام میتابی
دمشق یاد نداری شبی زوال تو را
تو نامه برشدی و کربلا جهانی شد
اگر چه سخت شکستند هر دو بال تو را
به بام عرش
به بام عرش رسانده خدا کمال تو را
به روی فرش نداده به کس جلال تو را
تو زینتی پدری را که غایت مردیست
نزاده مادر دنیا زنی مثال تو را
هزار دجله نمی از خروش خطبۀ توست
هزار نیل ندارد دل زلال تو را
زبان شعر من آتش گرفته از وقتی
بر آن شدم که بگویم زبان حال تو را
هر آنکه شعله به جان تو زد به گورش برد
خیال خام تماشای قیل و قال تو را
چه کرد با دل تنگت وداع با خورشید
که غم تکید چنین قامت هلال تو را
هنوز کوچه به کوچه به شام میتابی
دمشق یاد نداری شبی زوال تو را
تو نامه برشدی و کربلا جهانی شد
اگر چه سخت شکستند هر دو بال تو را